نوشته شده توسط : سعید بیداد

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشري و بويژه جوامع اسلامي مطرح است. همواره اين دو واژه در کنار هم به کار برده مي شوند و در نگاه اول به نظر مي آيد هر دو به يک معنا باشند اما با جستجو در متون ديني و فرهنگنامه ها به نکته قابل توجهي مي رسيم و آن تفاوت اين دو واژه است. در برخي کتب لغت حجاب را اين گونه تعريف کرده اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب يعني آنچه مانع رسيدن مي شود.(1) برخي گفته اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معناي پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آيه شريفه «و من بيننا و بينک حجاب» (فصلت، آيه 5) را ذکر کرده اند. در ديگر کتاب هاي لغت حجاب را به معناي پرده آورده و نوشته اند: امراه محجوبه؛ زني که پوشانيده است خود را به پوشاندني.(2) با توجه به معاني ذکر شده در مي يابيم حجاب امري ظاهري و در ارتباط با جسم است، اگرچه اين پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهاي دروني افراد است ولي ظهور در نشئه مادي و طبيعي دارد يعني پوشش ظاهري افراد و بويژه زنان را حجاب مي گويند که مانع از نگاه نامحرم به آنان مي شود. عفاف نيز داراي معاني گوناگوني است که در مجموع تعريف کاملي را به ما خواهد داد. راغب اصفهاني در مفردات القران مي نويسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتي دروني و نفساني است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگيري مي شود.(3) البته قابل ذکر است که در قرآن کريم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معناي خود نگهداري و پاکدامني است و گاه «عفت» به معناي قناعت آمده و مسائل مالي مورد نظر است.(4) آنچه در اين مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولي است يعني خود نگهداري از شهوت و مسائل جنسي؛ اگرچه مي توان براي هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرري به مفهوم آن نمي خورد. از مجموع معاني ذکر شده براي حجاب و عفاف مي توان نتيجه گرفت که عفاف نوعي حجاب دروني است که انسان را از گناه باز مي دارد. حفظ چشم، گوش، قلب و تمامي اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل اين عفت و حجاب دروني، پوشش ظاهري است؛ به تعبيري لطيف تر حجاب ميوه عفاف است و عفاف ريشه حجاب. برخي افراد ممکن است حجاب ظاهري داشته باشند ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش ايجاد نکرده باشند. اين گروه از حجاب، تنها پوسته اي و ظاهري بي معنا دارند و از سوي ديگر کساني هستند که ادعاي عفاف کرده و با تعابيري همچون؛ من قلب پاکي دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم بايد چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «ليفجر امامه» (بلکه انسان مي خواهد آزاد باشد و گناه کند- قيامت آيه 5) مي شوند. انسان هايي چنين بايد در قاموس انديشه خود نکته اي اساسي را بنگارند و آن اين است که درون پاک، بيروني پاک مي پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن ميوه ناپاکي به نام بي حجابي و بدحجابي نخواهد شد. امام خميني(ره) پيام آور ارزشهاي الهي درباره حجاب و عفاف مي فرمايد: «توجه داشته باشيد حجابي که اسلام قرار داده است براي حفظ ارزش هاي شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه براي مرد و چه براي زن- براي اين است که آن ارزش هاي واقعي که اينها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاي شيطاني يا دست هاي فاسد استعمار پايمال شوند اين ارزشها زنده بشوند.»(5)
    فلسفه حجاب
    يکي از نکات اساسي که زمينه اي براي عمل به احکام است شناخت جايگاه هرچيز در نظام هستي است. البته در نظامي که خداوند متعال در جاي جاي آن ديده مي شود و ارتباط اشيا و اعمال با خداوند بسيار مشهود است و با درک اين ارتباط و حضور، بسياري از مشکلات زندگي بشر حل مي شود. «حق» به عنوان زيباترين و پسنديده ترين واژه آفرينش در تمامي اديان و جوامع بشري مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و اداي آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و اديان است. در واقع هر فردي از هر طبقه اجتماعي و از هر دين و مليت، نسبت به اداي حقوق ديگران حساسيت نشان مي دهد واين مطلب، حق و حقوق را فرازماني و فرامکاني مي کند. برخي از انديشه گران و حکيمان بر اين باورند که حجاب، حق الله است و در اين باره مي گويند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ويژه برادر و فرزندانش مي باشد. همه اينها اگر رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد شد، چون حرمت زن و حيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است. لذا کسي حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دادم. از اينکه قرآن مي گويد: هر گروهي، اگر راضي هم باشند، شما حد الهي را در برابر آلودگي اجرا کنيد، معلوم مي شود عصمت زن حق الله است.»(6) پر واضح است که آدمي نمي تواند حقوق الهي را کاملا ادا کند ولي با انجام برخي کارها مي تواند رضايت الهي را به دست آورد. حضرت رسول (ص) مي فرمايند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت هاي خداوند بيشتر از آن است که به شمارش آيد»(7) و حضرت علي(ع) مي فرمايد: «خداوند بر بندگان حقي قرار داده و آن اين است که او را اطاعت کنند.»(8) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نيست ولي اداي وظايف و اطاعت از خداوند متعال به نوعي اداي حق محسوب مي شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان يکي از احکام ضروري دين آن را واجب کرده است بايد حفظ شود. حفظ اين واجب الهي اطاعت از اوست و اطاعت از او حقي است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندي بايد تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومي و... اين حق و حد الهي را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش ميزان عبوديت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مي توانند اطاعت را که روح و پيام اصلي عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت کنندگان الهي قرار گيرند. بانوان به عنوان نيمي از جامعه اسلامي که در دامان خود انسان هاي پاک و برجسته مي پرورانند، داراي حرمت واحترام ويژه اي مي باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پيکره اجتماع، با محبت و تربيت آنها استوار خواهد ماند. مفسران وانديشه گران بر اين باور هستند که «قرآن کريم وقتي درباره حجاب سخن مي گويد، مي فرمايد: حجاب عبارت است از يک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براي زن که نامحرمان او را از ديد حيواني ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنين ذکر مي کند که: ذلک ادني ان يعرفن فلا يوذين، يعني براي اينکه شناخته نشوند و مورد اذيت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(9) با اندکي تدبر در آيات قرآن فلسفه حجاب را به گونه اي صريح مي بينيم و مي يابيم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقيقي و يا يکي از فلسفه هاي حجاب است براستي اگر معرفت انسان به شريعت و تعاليم ديني بالا رفته و قرآن را که آئين نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پي برده و مي فهمد بدحجابي و بي حجابي ثمره عدم معرفت و شناخت حقيقي جايگاه زن در هستي است. خداوند در آيه 31 سوره نور حکم حجاب را به گونه اي صريح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت هاي خاصي که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نيز ذکر مي کند تا نامحرم ها بازشناسانده شوند و در پايان فلسفه پوشش بيان شده است که زينتها و زيبايي هاي زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه هاي ناپاک قرار نگيرند و احترام آنان حفظ گردد. در آيه ديگر حرمت و شخصيت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح مي شود: «اي پيامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند. اين براي آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.» (احزاب، آيه 59) در اين آيه زنان و دختران پيامبر و زناني که همسر مردان مومن هستند از ديگر زنان جامعه آن روز جدا مي شوند و حکم حجاب براي اين زنان محترم آورده مي شود. از ظاهر آيه مي توان دريافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدري والاست که بايد از طريق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذيت و آزار قرار گيرند. اين دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهاي ديني، داراي ارزش و مقامي افزون از ديگران هستند و حرمت آنها بايد مورد شناسايي قرار گيرد.
    آثار اجتماعي حجاب
    هر عملي که افراد جامعه انجام مي دهند، در نگاه کلان اثر مستقيم در اجتماع دارد زيرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعي است جامعه تشکيل مي شود و همان گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نيز از اجتماع و قوانين آن تاثير مي پذيرند. حجاب علاوه بر آثار شخصي و شخصيتي، داراي آثار اجتماعي است. جامعه اي که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق ديگران ظاهر مي شوند و موجب تخريب روح و جسم همنوعان خود شده و محيط آرام وامني را براي جوانان فراهم سازند، به سوي سعادت و سلامت رواني پيش خواهد رفت. اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم مي مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگي حفظ خواهد شد و محيط خانواده تحت تاثير خودنمايي هاي عده اي از زنان بدحجاب و بي حجاب قرار نمي گيرد و هم مراکز اجتماعي مثل اداره ها و بيمارستان ها و... در کمال سلامت رفتاري خواهند بود و بزهکاري هاي اجتماعي به حداقل خواهد رسيد. حضرت امام خميني(ره) در مورد فعاليت اجتماعي واشتغال زنان هميشه اين نکته را بيان مي کردند که: «فعاليت اجتماعي، سياسي کنيد ولي حدود شرعي از جمله رضايت همسر را رعايت کنيد.»(10) بسياري از پرونده هاي ضداخلاقي از عدم رعايت حدود شرعي نشات گرفته است و آمار جنايي ذکر شده همواره زنگ خطري بوده که انديشه گران تربيتي را نگران مي ساخته است. يکي از آثار اجتماعي حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعي خانواده است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده ترين شاهد اين مطلب است. از روزي که حجاب دچار تغيير و تحول شد و آزادي هاي تعريف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران کننده اي بالا رفته و ميزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و اين جزء آثار اجتماعي بي حجابي است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت مي رساند. البته آثار مثبت حجاب و پيامدهاي منفي بي حجابي به اينجا ختم نمي شود. وقتي که به صحنه تفکرات عالم نگاه مي کنيم و بينش اسلام را مشاهده مي نماييم، به روشني در مي يابيم که جامعه بشري هنگامي خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پيدا کند که ديدگاه هاي اسلام را بدون کم و زياد و بدون افراط وتفريط درک کند و کوشش نمايد آن را ارائه کند. اسلام مي خواهد که رشد فکري، اجتماعي، سياسي، علمي و بالاتر از همه فضيلتي و معنوي زنان به حد اعلا برسد و وجودشان براي جامعه و خانواده بشري حداعلاي فايده و ثمره را داشته باشد. همه تعاليم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر اين اساس است. مسئله حجاب به معني منزوي کردن زن نيست. مسئله حجاب به معناي جلوگيري از اختلاط و آميزش بي قيد و شرط زن ومرد در جامعه است. اين اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هيچ وجه مزاحم و مانع فعاليت هاي سياسي، اجتماعي وعلمي نيست.
    ريشه يابي بدحجابي يا بي حجابي در غرب وشرق
    منشا بي حجابي و بدحجابي در جوامع گوناگون، متفاوت بوده و تحليل و بررسي علل اين دو پديده شوم ما را در شناخت و مبارزه با آن ياري مي رساند. بحث در اين مقوله بايد از دو زاويه مورد بررسي قرار گيرد. بي حجابي در غرب که ارمغان صنعتي شدن کشورهاي اروپايي است و در واقع با يک نوع صلاحديد اقتصادي صورت گرفت. به اين معنا که جامعه غرب براي استفاده از کار ارزان و کارآيي بيشتر تصميم گرفت از زنان که تا آن روز تنها خانواده را اداره مي کردند و تدابير عاطفي و تربيتي داشتند، استفاده کند و آنها را به صحنه اقتصاد راه دهد. چنين زناني براي استفاده از ماشين هاي صنعتي و کار در کارخانه ها و کارگاهها نياز به آزادي جسمي داشتند واعضا و جوارح آنها بايد آزادانه در خدمت صنعت قرار مي گرفت. از اين رو حجاب را که مانعي بر سر راه فعاليت هاي بدني خويش مي ديدند، کنار گذاشتند و تمامي آرمان هاي اعتقادي خود را به پاي صنعت ذبح کردند. در واقع انقلاب صنعتي اروپا اولين ثمره اش بدحجابي زنان بود. در اين جوامع، زن هويت اصلي خويش را از دست داده و ارزش او به مقدار توانايي جسمي اش در خدمت به اقتصاد بود. واژه هايي مثل همسر، مادر و يار همدل و همراه ديگر قداستي نداشته و همگي جاي خود را به واژه «کارگر» دادند. اما در کشورهاي جهان سوم و بويژه کشورهاي اسلامي، عدم حجاب پيامد اقتصاد نوين نبود و موضوع، مهم تر از غرب است. يکي از نويسندگان مي نويسند: «استعمارگران اولين قدمي که در مستعمره خود بر مي دارند، تهاجم فرهنگي است که براي نابودي فرهنگ ملت مورد ستم مي باشد، زيرا تنها چيزي که مليت مستعمره را از استعمارگر جدا مي کند، فرهنگ است. فرهنگ مرز جدايي با دشمن است. فرهنگ است که به يک ملت هويت و شخصيت مستقل مي دهد و...»(11) بدحجابي و بي حجابي در کشورهاي جهان سوم (در حال توسعه) و بويژه کشورهاي اسلامي پيامد تهاجم فرهنگي استعمارگران تاريخ بود. حجاب براساس اينکه شعارديني و بيانگر اعتقادات مذهبي بود و از طرفي هويت ملي يک ملت را نمودار مي گرداند، همواره هدف اصلي دشمنان بود. در واقع دشمنان با رواج بدحجابي به ريشه کن کردن اعتقادات وانديشه هاي ديني پرداخته و فرهنگ غيرديني خود را جايگزين فرهنگ ديني و الهي مردم دين باور مي کنند تا آنان را چونان برده هاي حلقه به گوش رام کنند و از امکانات انساني واقتصادي آنان حداکثر استفاده را بکنند. در همين زمينه «مستر همفر» جاسوس استعمار انگليس در کشورهاي اسلامي به عنوان يک راهکار سياسي براي پيشبرد اهداف شوم خود نقاط قوت کشورهاي اسلامي را شناخته و درصدد تضعيف اين ارزشها بر مي آيد. او در خاطرات سياسي خود به عنوان يکي از نقاط قوت مسلمانان مي نويسد: «زنانشان در حجاب سختي هستند که فساد به آنها راه نمي يابد.»(12) براي از بين بردن اين نقطه قوت سفارش به رواج بدحجابي شده است. او مي نويسد: «بايد زنان را تشويق کنيم که عبا و چادر از سر بيفکنند.. و آن گاه که زن عبا از سر بيفکند، جوانان را تشويق کنيم که به سوي آنان بروند تا فساد در ميانشان افتد.
    در ابتدا بايد زنان غيرمسلمان عبا از سر بردارند تا زنان مسلمان نيز سر در پي آنان نهند.»(13) استعمارگران براي اسلام زدايي و مبارزه با فرهنگ اصيل و ناب اسلامي، مهره هاي خودباخته را شناسايي کرده و آنان را در پست هاي اصلي و کليدي کشورهاي اسلامي قرار مي دهند. براي مثال «کمال آتاتورک» براي نابود کردن فرهنگ اسلامي در ترکيه برگزيده شد و رضاخان براي ايران، که مذهب رسمي آن شيعه بود. آتاتورک با تغيير زبان مردم ترکيه به زبان انگليسي و تغيير پوشش و ارزشها موفق شد از ترکيه، کشوري خودباخته و وابسته سازد، به گونه اي که امروزه ورود يک بانوي با حجاب و پايبند به باورهاي ديني در مجلس ترکيه مورد اعتراض قرار مي گيرد. رضاخان اگرچه اقدام به کشف حجاب کرد و در برهه اي از زمان به مردم مظلوم ايران و بويژه متدينان ايراني ظلم بسياري روا داشت، ولي با روشنگري هاي روحانيت و غيرتمندي دين باوران ايراني اين قانون با شکست مواجه شد و حجاب، همچنان به عنوان فرهنگ والا که نمادي از انديشه اسلامي- انساني است، در جامعه حاکم شد. دين مبين اسلام همواره دعوت گر زن به سوي کمال و رشد و بالندگي است، آنچه با دين اسلام سازگاري ندارد، حضور بي پروا و بي قيد و بند زن در جامعه است، زيرا اين حضور بستر مناسبي براي رشد زمينه هاي ضد ارزشي و ضد اخلاقي خواهد شد و تاکيد بر حجاب و عفاف بهترين راه براي پاکسازي جامعه و ساختن جامعه اي سالم است.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 332
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم


 


 

در گذشته گفتیم که در شریعت اسلام برای لباس پوشیدن ، چهار ملاک اصلی قرار داده شده است ؛ یعنی پوشیدن هر لباسی که این چهار شرط را داشته باشد ، جایز و غیر آن ممنوع است و به این چهار ملاک به طور مفصل پرداخته شد .

جناب آقای محمد عالم زاده نوری در کتاب لباس روحانیت فوایدی را بر این لباس مقدس ذکر نموده است که برخی از این موارد در مورد حجاب و خصوصا در رابطه با چادر نیز صدق می کند :

1-    تداعی و تذکر ارزش ها برای صاحب لباس:

آدمی که باید در منزل دنیا مقدمات سعادت ابدی خود را به دست آورد ، به دلیل دل مشغولی به شهوات و آرزوها ، از وظایف الهی خود غافل می شود . داروی این غفلت ، تذکر و توجه است و نمادهایی مانند لباس ، اندکی در غفلت زدایی و ایجاد حالت " توجه " تاثیر دارند .

بین افراد به وفور دیده می شود که می گویند حجاب برتر را انتخاب نمی کنم چرا که قداست دینی آن زیر سئوال می رود و من لیاقت این پوشش را ندارم !

اما سئوال پیش می آید چرا پاک نمودن صورت مساله ؟؟ !
 

مگر غیر از این است که ما دوستدار کمال و خوب بودنیم ؟  ما به عنوان مخلوقی که دائما دچار فراموشی ها و غفلت ها می شویم به عواملی بازدارنده احتیاج داریم تا ما را از سقوط به پرتگاه نجات دهد . عوامل انسانی و تذکر دوستان و بزرگان یکی از این موارد است اما همه ی آن نیست ! در موارد بسیاری ، پوشش سدی می شود در برابر اشتباهات کسانی که واقعا برای دین خود نگران اند . چرا لباس باعث خجالت ما نشود؟ چرا به خاطر ظاهر موجه از انجام افعال غیر موجه چشم پوشی نکنیم ؟

این که افرادی از زمان صدر اسلام تا به حال بوده اند و هستند که لباس مقدس دین را به یغما می برند و با آن به دنبال منافع پست دنیوی خود می روند بر کسی پوشیده نیست اما آیا با این وجود ما باید از مواضع خود دست برداریم و آن را دو دستی به منافقان و سودجویان تحویل دهیم ؟ 

همان چیزی که دشمنان دین می خواهند ! یعنی هدف بد جلوه دادن پوشش های دینی و دور کردن آن از صاحبان واقعی آنها ! همان چیزی که با علم نمودن طالبان و افعال پلید آنها محاسن مردان را زیر سئوال برد تا عده ای ریش را علامت طالبان بدانند و عده ای آن را علامت منافقان و سودجویان و در نتیجه از گفته های معصومین و تاکید آنها در مورد حفظ ظاهر اسلامی و نهی از تراشیدن ریش چشم پوشی کنند ! و یا دزدانی به  لباس های مقدس روحانیت دست درازی نمودند و باعث بدنامی آن در نگاه عموم شدند تا جامعه اسلامی از آن عقب نشینی نماید . همین رفتار نیز با حجاب شده است تا مورد تنفر و عقب نشینی افراد جامعه اسلامی از عقایدشان شود . اما آیا واقعا باید عقب نشینی نمود یا باید با جدیت تمام نمادهایی که ریشه روایی و اسلامی دارد از دزدان آن باز پس گرفت و خودمان نیز سعی کنیم در سایه بان چتر نمادهای اسلامی خود را بیشتر از حرکت به سمت  اشتباهات حفظ نماییم ؟

و باز هم این سئوال در ذهن ها باقی می ماند : اگر تجاوز گرانی به خانه ی شما حمله کنند و ظاهر زیبای آن را از بین ببرند شما خانه ی خود را به خاطر شکل نا زیبای آن رها می کنید و یا سعی در اصلاح نمای خانه ی خود به شکل اول می نمایید ؟؟؟

پس نماد اسلامی هشداری است برای جلوگیری از عادی شدن ها و بیدار نگه داشتن توجهات و تدکرات درونی در طول زمان که اثر تربیتی شگرفی بر خدا دوستان واقعی خواهد داشت .  
 

2-     تداعی و تذکر ارزش ها برای دیگران :
 

این توجهات افزون بر صاحب لباس ، برای دیگر مردم نیز حاصل می شود . آیت الله علامه حسن زاده آملی می فرمودند : " در ایام کشف حجاب که پوشیدن لباس بلند جز برای عده ای از علمای بزرگ و مجتهدان با سابقه ممنوع اعلام شده بود و ماموران دولت رضاخان لباس روحانیت را به زور از تن طالبان علوم دین بیرون می کردند ، یکی از علمای بزرگ خود را موظف کرده بود که روزانه یکی دو ساعت در بازار شهر حضور یابد و قدم بزند . ایشان می فرمودند می خواهم با این عمل ، از فراموش شدن دین و روحانیت جلوگیری کنم" .

این ماجرا خود حاکی از آن است که از تاثیر لباس بر دیگران غافل نباشیم و مراقب کمرنگ شدن نمادها باشیم .  
 

3-      اعلام حضور اندیشه ی اصیل دینی

حجاب و هر نماد اسلامی دیگر اعلام موجودیت فرهنگ دینی در جامعه و نشانه ای از حیات و حضور اندیشه ی اصیل حوزه های شیعی است . هرچه در جامعه ای ، صاحبان پوشش اسلامی به تعداد بیشتری به چشم بخورند ، هویت اسلام و مسلمان بودن در نظر آنان موجه تر و دارای رسمیت بیشتری خواهد بود . همچنان که می بینیم در جمع هایی که حداقل در ظاهر به نماد ها و اعمال اسلامی توجهی نمی کنند حتی اگر کسی در دلش آن گونه نباشد با این وجود از نماز خواندن و یا ابراز یک عمل دینی خود داری می کندو از انجام آن احساس شرم و خجالت می کند . و این همان راز انجام اعمال عبادی جمعی در قالب نماز جماعت و غیره است و باید دانست که با ریا و تظاهر هیچ تناسبی ندارد و حتی اگر به اینگونه موارد تظاهر گفته شود این گونه تظاهر ها پسندیده و انجام آنها ضروری است و حساب آن از ریا جداست .
 

نفس حضور نمادهای دینی در یک منطقه ، به معنای امکان انتخاب این راه برای دیگران است . درست نظیر حضور نونهالان حافظ ثرآن در جامعه ی ما که برداشت نادرست ناممکن بودن حفظ قرآن را باطل کردند .
 

4-     تصریح به آرمان ها
 

کسی که نماد های اسلامی را اتخاب خود قرار می دهد ، با قدرت و صلابت از راهی که انتخاب کرده دفاع می کند و به صراحت اعتقادات خود را اعلام می نماید . این صراحت و شجاعت ، در نهایت موجب رسمیت و اعتلای آن اعتقاد خواهد شد . زنان مسلمان در اروپا با حجاب خود که نماد آرمان و فرهنگ و اعتقاد آنهاست ، در برابر عقاید باطل مبارزه می کنند و فرهنگ و آرمان های مدهبی خود را به نمایش می گذارند .
 

لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست ؛ پرچمی است که او بر سر در خانه ی وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ تبعیت می کند .
 

همچنانکه هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود ، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند ، هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها معتقد و دلبسته باشد ، لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد.

لباس انسان ، لباس انتخاب است و انتخاب انسان از علاقه های او سرچشمه می گیرد . شاید بسیاری از خوانندگان این مصراع را شنیده باشند که رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون . مقصود شاعر این بوده که تغییر رنگی که به طور طبیعی در چهره ی انسان پیدا می شود ، از تغییر وضع و حال درونی او خبر می دهد . ما می توانیم قدری از مقصود شاعر فراتر رویم و بگوییم نه تنها رنگ طبیعی رخساره ، بلکه ... آرایش همه ی بدن و شکل و اندازه ی لباسی که برای خود انتخاب می کند ، از سر ضمیر انان خبر می دهد و با احوال درونی و تمایلات روانی آنان ارتباط مستقیم دارد . لباس نه تنها تخت تاثیر فرهنگ جامعه است که معرف شخصیت تک تک افراد نیز هست . بنابر این انسان با لباس خود ، علاقه ها ، حساسیت ها ، دلبستگی ها و آرمان های خود را با صدای رسا اعلام می کند . ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با قیافه و رفتار و لباس خود ، فکر و فرهنگی را تبلیغ می کنیم یا دست کم سیاهی لشکر آن قرار می دهیم ، چرا مبلغ فکری باشیم که به آن اعتقاد نداریم ؟
 

پیامبر اکرم بر این نکته تاکید می ورزیدند که دشمن در مواجهه ی اول با جبهه ی مسلمانان باید مرعوب قدرت و هیبت و کثرت آنان باشد . به همین دلیل ، پیرمردان ریش سپید را به رنگ زدن محاسنشان امر فرمودند تا دشمن به ضعف آنها پی نبرد و به حمله و هجوم طمع نکند . آیا شایسته است ما در جایی که این همه نیروی آماده به خدمت داریم ، نیروی دین و اقتدار خود را ننماییم تا در معرض تعرض دشمن قرار گیریم ؟

راز مخالفت دشمنان با این لباس و دیگر نمادهای منسوب به دین که در قالب مقاله ، توهین ، تهدید ، طنز ، کاریکاتور و ... ابراز می شود ، در همین نکته نهفته است .

5-     القای ناخود آگاه حقانیت

در داستان کشف حجاب ، بانوان ایرانی که قرن ها حجاب اسلامی را برگزیده و به آن افتخار می نمودند با بخشنامه و تهدید و اسلحه ، دست از آن نکشیدند .
 

تدبیری که استعمار برای ترویج فرهنگ برهنگی در جوامع اسلامی به کار گرفت ، از توزیع ظرف و پارچه هایی آغاز می شود که در آن تصویر زن نیمه برهنه ی غربی ، جذاب و رنگین به نمایش در آمده و به قیمت ارزان در اختیار مردم قرار داده می شود . پس از آن ، حضور زنان نیمه عریان غربی در جامعه ی اسلامی ، به بهانه ی خویشاوندی با سفیران و مقام های سیاسی یا به بهانه ی جهانگردی ، آن تصویرهای ساکن را حرکت بخشیده و زنده کرد . ابزار شهر فرنگ ، فیلم های سینمایی و ارتباطات این فرایند را تکمیل کرد . واکنش اولیه ی مردم مسلمان در مقابل آن تصویرها و این حضور ، نفی و نفرت و بدگویی بود ؛ ولی طول زمان و کثرت موارد ، آرام آرام قبح و شناعت آن را در نظر مردم کم کرد و بی حجابی به ویژه برای نسل جوان به صورت پدیده ای عادی جلوه کرد . هرچه تعداد یک پدیده نادرتر باشد ، زمینه ی تحقیر و طرد آن بیشتر است و هرچه فراوان تر شود ، در نظر مردمان موجه تر و مقبول تر جلوه می کند .  
 

6-     گزارشی از باطن جامعه و اهمین دین
 

7-     تبلیغ غیر مستقیم

8-     بهره های معنوی و عنایت های ویژه

9-     و ....



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 353
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
رهبر من نور چشمان من است                 عشق او آيين و ايمان من است
 
ذوالفقار  حيدري در دست  او           طاعتش ميثاق و پيمان من است
 
سيدي از نسل پاك فاطمه(س)      هم ز نسل شير يزدان من است   
  
در ولايت وارث  آل نبي   (ص)         جانشيني  از   امامان   من  است   
 
همچو مه  تابد  به قلب  شيعيا ن       نائب  خورشيد پنهان  من  است  
 
در هدايت  سوي حق  آرد   مر ا           اين هدايت سمت قرآن من است

 

دوستانش دوست مي دارم همي    دشمن او دشمن  جان  من  است 

 
آنكه   مهر  او ندارد   در  وجو د          بي گمان همكيش نادان من است
 
در سخن چون ابر  مي بارد  به دل        در  كوير خشك  باران  من است 
 
در حضورش موج دريا  ديده ام         در كلامش راحت جان من است    
 
در نگاهش غرق دريا مي شو م         واژه هايش در و مرجان من است
 
قلب  تارم  را  صفايي  مي دهد          جامع فكر پريشان  من  است  
 
من مريد  آن  دل   وارسته ام               او  مراد و پير عرفان  من است    
 
بوي يوسف مي دهد پيراهنش          گرچه خوديعقوب كنعان من است
 
من چو سنگم او چو كوه بيستون        من چو مورم او سليمان من است
 
من چو بلبل او  چو  باغ  پر زگل            من چوبرگ او سرو بستان من است   
 
نام  او  ورد  زبانم  روز   و  شب             عشق او درد است ودرمان من است
 
آرزوي  ديدنش   دارم  به    دل       در فراقش شهر زندان من است  
 
اي خوش آن روزي كه بينم رهبرم         ساعتي در خانه  مهمان  من است  
 
هرگز اي ياران دعايش مي كنيد           شب نمازش ذكر ياران  من  است
 
روي خوبش با دو چشمت ديده اي             چهره اش چون ماه تابان من است 
 
غرق  درياي  تهاجم  را  چه  غم          ناجي  كشتي  ز طوفان من است 
 
گر چه دشمن نقشه ها دارد بسي     حامي او  حي سبحان من است     
 
در  امانت  او ‹‹  امين  ››  انقلا ب           در شجاعت شير ميدان من است    
 
راه  او  باشد    ره  پير خمين (ره)      رهرو راه شهيدان من است     
 
افتخار  ما    بود ‹‹  سيد  علي ››       سرور من جان جانان من است 
 
چون فقيه وعالم است ودين شناس       مرجع تقليد  دوران من  است  
 
روز ششم  ماه  تير از سال شصت         رهبرم جانباز  ايران  من  است 
 
اي  خداوندا   نگهدارش  تو   با ش             چون دعاي او نگهبان من است    
 
شعر امروزم كه وصف رهبر است        بهترين اشعار  ديوان من است 
 
پيروانش ني به پاكستان و   هند          درفلسطين است و لبنان من است   
 
گوئيا مهدي(عج) چنين گويد كه او         بهترين اصحاب و ياران من است  


:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 366
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در روز 24 تيرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

 

در حوزه علميه
ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند.
درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».
ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.

 

 در حوزه علميه نجف اشرف
آيت الله خامنه اى که از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.

 

 در حوزه علميه قم
آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.

 

 مبارزات سياسى
آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد کردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».

 

 همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)
آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.

 

 دوّمين بازداشت
در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريکايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواک شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.

 

 سوّمين و چهارمين بازداشت
کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.

 

 پنجمين بازداشت
حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى نويسد:
«از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا کرد».

 

 بازداشت ششم
در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان
که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.

 

 در تبعيد
رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.

 

 در آستانه پيروزى
درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشکيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

 

 پس از پيروزى
آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازيم:
٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
٭ امام جمعه تهران، 1358.
٭ نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق.
٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند.
٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366.
٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
٭ رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.


:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه , ,
:: برچسب‌ها: زندگی نامه مقام معظم رهبری ,
:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

دو حکایت خواندنی درباره ی عفاف

 

روزی زلیخا با یوسف خلوت کرد و از فرصت به دست آمده استفاده نمود. روبه یوسف کرد و گفت: سرت را بلند کن و به من نگاهی کن...

 


دو حکایت خواندنی درباره ی عفاف

روزی زلیخا با یوسف خلوت کرد و از فرصت به دست آمده استفاده نمود. روبه یوسف کرد و گفت: سرت را بلند کن و به من نگاهی کن.
یوسف گفت: می ترسم هیولای کور و نابینایی بر دیدگانم سایه افکند.
- زلیخا: به به! چه چشم های شهلا و زیبایی داری!
- یوسف: همین دیدگان من در خانه ی قبر، نخستین عضوی هستند که متلاشی شده و روی صورتم می ریزند.
- زلیخا: چه قدر بوی خوشی داری!
- یوسف: اگر سه روز بعد از مرگ من بوی مرا استشمام نمایی، از من فرار می کنی.
- زلیخا: چرا نزدیک من نمی آیی؟
- یوسف: چون می خواهم به قرب خداوند نایل شوم.
- زلیخا: گام بر روی فرش های پر بها و حریر من بگذار و خواسته مرا برآور.
- یوسف: می ترسم بهره ام در بهشت از من گرفته شود.
وقتی که زلیخا استقامت و پاک دامنی یوسف را دید و یقین کرد که تسلیم هوس های او نمی شود، از راه تهدید وارد شد و به یوسف گفت: حالا که چنین است تو را به شکنجه گران زندان می سپارم... یوسف با کمال نیرو گفت: باکی نیست، خدا یاور من است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: همراه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتیم، دیدیم پیامبر به شدت گریه می کنند. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت، چرا گریه می کنی؟ فرمودند: ای علی! در شب معراج زنانی را در عذاب های گوناگون دیدم، از این رو گریه می کنم. از جمله فرمودند:
1. زنی را دیدم که به مویش آویزان است و مغز سرش از شدّت گرما می جوشد.
2. و زنی را دیدم که به دو پایش آویزان شده است.
3. و زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می خورد.
4. و زنی را دیدم که با قیچی ها گوشت بدن خود را بریده بریده می کرد.
5. و زنی را دیدم که صورت و بدنش می سوخت و او روده های خود را می خورد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرض کردند: ای حبیب و نور چشمم! به من بگو عمل آن زن ها در دنیا چه بود که این گونه مجازات می شدند.
- زنی که به مویش آویزان شده بود و مغز سرش از گرما می جوشید، به خاطر آن بود که در دنیا موی سرش را از نامحرمان نمی پوشاند.
- زنی که به دوپایش آویزان بود، به خاطر آن بود که در دنیا بدون اجازه ی شوهرش از خانه بیرون رفت.
- زنی که گوشت بدنش را می خورد، به خاطر آن بود که در دنیا اندام خود را برای نامحرمان آرایش می کرد.
- زنی که با قیچی ها گوشت بدنش را می برید، به خاطر آن بود که او در دنیا خودفروشی می کرد و خود را برای کام جویی عیّاشان در معرض تماشای آن ها می گذاشت.
- زنی که صورت و بدنش می سوخت و روده های خود را می خورد، به خاطر آن بود که بین زن و مرد نامحرم رابطه ی نامشروع برقرار می نمود و در این جهت دلاّلی می کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پایان فرمودند: «وَیل لامرأۀٍ اَغضَبَت زوجَها و طوبی لامرأۀٍ رضی عنها زوجُها؛ وای بر زنی که شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال زنی که شوهرش از او خشنود باشد». (1)

پی نوشت:

1. اقتباس از: عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 10 و بحارالانوار، ج 103، ص 246 – 245 و کتاب پوشش زن در اسلام، ص 53 – 52.

منبع: با معارف اسلامی آشنا شویم، شماره ی 40.



:: موضوعات مرتبط: حکایت ها , ,
:: برچسب‌ها: دو حکایت خواندنی درباره ی عفاف ,
:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 148
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بشنو از چادر که در توصیف زن           تار و پودش با تو می گوید سخن



تار و پودم را شرافت تافته            تا شرافت را به عصمت بافته
 

 

در کلاس حفظ تقوی و شرف          دختران درند و چادر چون صدف



بهترین سرمایه زن چادر است      زانکه زن را زینت زن چادر است



چادر از بهر زنان الزامی است            بهر زن بی چادری ناکامی است



حفظ چادر  در سرای اقتدار         دختران را هست تاج افتخار



حفظ چادر حفظ دین و مذهب است             شیوه زهرا و درس زینب است



حفظ چادر حافظ ناموس هاست          پاسدار حیله جاسوس هاست



حفظ چادر نص قرآن مجید           قفل جنت را بود تنها کلید



حفظ چادر سد فحشا می شود          رو سفیدی نزد زهرا می شود



حفظ چادر چاره ساز کار هاست        حافظ گل از هجوم خارهاست 



حفظ چادر زخم ها را مرحم است           دست رد بر سینه نامحرم است



حفظ چادر التیام درد هاست             سد محکم در  بر نامرد هاست



:: موضوعات مرتبط: اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 573
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

حجاب یعنی من مجهز به آنتی ویروس هوس و وسوسه هستم

به زلفانت بیاموز که بیرون ارزش دیدن ندارند.

کس غنچه نهان شده دربرگ را نچید/ از بی حجابی است اگر عمر گل کم است.

 

حجاب نیمی از ایمان است.

اصالت زن مسلمان عفت اوست که حجاب مهمترین رکن آن است.

ای زنان زینت های خود را آشکار نسازید مگربرای محرمانتان .

حجاب واکسن مقابله با تیر نگاههای آلوده.

حجاب سنگری است محکم  که زن را از نگاه مردان شیطان صفت مصون ومحفوظ نگه می دارد.

حجاب بوته خوش بوی گل عفاف است. حجاب مصونیت است نه محدویت.

حجاب یعنی حیای جوان باعفت.

بدحجابی زن از بی غیرتی مرد است.

کسی که عفت داشته باشد ارزش ومنزلتش زیاد خواهد بود.

حجاب امن ترین پناهگاه زن

حجاب بیانگروقارو افتخار زن است.

زن درحجاب مانندگوهر در صدف است.

حجاب رساندن زن به رتبه عالی معنویت.

حجاب سرچشمه کمال زن است.

 

چادربهترین نوع حجاب ونشانه ملی ماست.

 

عفت باید درفکر نگاه، زینت، حجاب، زبان، چشم، گوش واندام تجلی داشته باشد.

حجاب جاذبه خوبی ها ودافعه خطاهاست.

ای زن به تواینگونه خطاب است زیبنده ترین زن حفظ حجاب است.

حجاب مادر پاکیهاست.

حجاب تلالو شبنم بر چهره گل

حجاب مظهرعفاف است.

حجاب دژوقلعه ای برای پاسداری از گوهر عفاف است.

حجاب یعنی حیا وجوانمردی وشرف و آزادگی وبصیرت.

حجاب ح= حریت، ج= جذبه، ا= آبرو وشرف، ب= بندگی.

حجاب یعنی حریت و آزادگی و افتخار وبندگی.

حجاب برای زن تاج بند گی خداست.

اقتدارزینب به حجاب او بود.

حجاب مانع آلوده شدن جامعه به فساد است.

حجاب عامل تحکیم خانواده وکاهش آسیب های اجتماعی.

هیچ کس نمی داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا (ص) مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.(حضرت فاطمه «س»)

زن با حجاب همچون مرواریدی در صدف است.

غنچه ای تا هست پنهان در حجاب/می کند از او خزان هم اجتناب

زنان مانند گل اند/ برمقام حفظ عصمت سنبل اند.

حجاب = کاهش آسیبهای اجتماعی. 

حجاب تضمین تداوم زیبایی وشرافت است.

در تصویر حکاکی شده برسنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست،هیچ کس سوار بر اسب نیست. هیچ کس رادر حال تعظیم نیست. در بین این همه پیکر تراشیده شده حتی تصویر برهنه نیست یادمان باشدکه چه بودیم وچه شدیم. 

خواهرم استعمار قبل از هر چیز از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من  (پیام شهدا(

در فرهنگ لغات خود حجاب را پاکی صداقت معنا کن در فرهنگ لغات خود حجاب را آیینه نادیده معنا کن.

همیشه گوهر انسانیت را در حجاب جستجو کن.

زن بخاطر ارزش وکرامتی که دارد باید با رعایت حجاب محفوظ  بماند و خود را حراج نکندو در بازار سوداگران شهوت خود را به بهای چند نامه ونگاه ولبخند نفروشد.

خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت به امانت داده ام( پیام شهدا)

حجاب دژی است در برابر یورشهای شیطانی.

یک گل خوش رنگ ویک گل خوشبو/از خس و خاشاک پنهان کند رو

چادر ترنم عطر یاس در فضای غبار آلوده دنیاست.

فرمان خدا قول نبی نص کتاب است/ از بحر زنان افضل طاعات، حجاب است.

حفظ چادر حفظ دین و مذهب است/ شیوه زهرا و درس زینب است.

تا شهوت نفس در نهاد بشراست در کشف حجاب صد هزاران خطر است.

تیری است نظر،ز تیرهای ابلیس این چادر درمقابلش چون سپر است.

گل عفاف در بوستان حجاب می روید وعطرپاکی وجود زنان محجبه را قیمتی می کند.

نمی دهد اجارت چشم ها را به سیرو سفر/حجاب چهره تو و سربه زیری و وقارت.

زن عفیف زیباست وعفتش به او قدرتی می دهد که قوی ترین مردان در برابر او به خضوع وادارمی کند.

حجاب اسلحه محکمی است که زن با آن می تواند ازحقوق وارزشهایش دفاع کند.

روی فرو پوش چون دُرّ صدف  تا نشوی تیر بلا در هدف.

سنگفرشهای وجود هر انسان خاکی به وسیله پوشش وحجاب از گزند علفهای هرز درامان می ماند.

آنکه در حجاب چادر به سر کند یعنی فقط به حد حکم خدا نظر کند.

حجاب سپری است در مقابل چشمان بوالهوسان وسدی محکم در برابر گناه.

حجاب منشور والای اگاهی است.

حجاب فریضه ای است که ترک ـن فرصت قضا ندارد.

حجاب مهر عنایت حق برقامت فرشتگان زمین است.

من حجابم، کشتی راه نجات، چشمه آب حیاتم، معنی آب حیاتم معنی صوم و صلاتم بر حریم عفت وناموس، من نیکو پا سبانم.

ای پیامبربه زنان و دختران خودو زنان مومن بگو که خویشتن را به چادربپوشند (سوره احزاب آیه 59 )

حجاب تضمین کننده سلامت جامعه و مصونیت آن دربرابر حیله شیطانی وتهاجم فرهنگی است.

زنان خوب میراث دارعفاف فاطمه ومریم اند دریغا که بازیچه هوس شوند و به ویروس گناه آلوده گردند.

العِفَّه رأسُ کلِّ خَیر؛ عفت منشا تمام نیکهاست.

ثمره العفه الصیانه میوه عفت محفوظ ماندن است.

هرشاخه ای که از باغ برون آردسر/ درمیوه آن طمع  کند را هگذر/ بی حجابی مانند شاخه ای است بیرون از حصارباغ که طمع هر رهگذری رابه خود جلب می کند.

والذینهم لفرو جهم حافظون آنان  ((مومنین )) کسانی هستند که خویشتن را از بی عفتی حفظ می کنند.

حجاب شما خواهران کوبنده تر از خون سرخ ما است..(وصیت شهدا)

مروارید گرانبهاو صدف وجودت رابرنامحرم مگشا.

با حجاب، زیبا تر بودن را تجربه کنید.

حجاب آسمانی ترین راه به مدینه ی فا ضله است.

پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم/ زلف بر بادنده تا ندهی بربادم.

حجاب صدف است که از گوهر وجودی زن محافظت می کند.

غنچه زیباست چون گلبرگها را در میان گرفته و حجاب زیباست چون تو را در بر گرفته.

حجاب دستوری قرآنی و قانون الهی وتکلیف انسانی وبرنامه اخلاقی است.

کس غنچه نهان شده دربرگ را نچید/ از بی حجابی است اگر عمر گل کم است.

حجاب یعنی وقار فاطمه (س).

حجاب یک فرهنگ است که شهدا نیز به آن افتخار کردند.

حجاب حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی است.

حجاب وعفاف یکی از محورهای زندگی قرآنی است.

حجاب همان اندازه حیاتی است که آب.

حجاب نشانه شخصیت انسان است.

خواهرم حجاب تو بها است نه بهانه.

برای هر چیز زکاتی است وزکات زیبایی پا کدامنی وحجاب است.

زنان باحجاب مرزبانان شرف اند.

حجاب برتر به زنان ما عفت به مردان ما غیرت و به جامعه ما عزت می بخشد.

به زلفانت بیاموز که بیرون ارزش دیدن ندارند.

حجاب محافظی ستبر است که از غنچه عفاف حفاظت می کند.

حجاب صدفی است که گوهر عفت را حفظ می کند.

حجاب زن کوبنده تر از خون شهید است.

حجاب کلید نزدیکی به فاطمه زهرا (س) است.

زیباترین هدیه خداوند به زن حجاب است.

حجاب یعنی من مجهز به آنتی ویروس هوس و وسوسه هستم.

حجاب مایه عفت زنان است.

حجاب تیر جانسوزی به چشم دشمن است.



:: موضوعات مرتبط: پیامک ها , ,
:: برچسب‌ها: پیامک های حجاب و عفاف ,
:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بايد مسائل ارزشى اسلام در جامعه‌ى ما احياء بشود. مثلاً مسأله‌ى حجاب، يك مسأله‌ىارزشى است. مسأله‌ى حجاب، مسأله‌يى است كه اگرچه مقدمه‌يى است براى چيزهاى بالاتر، اما خود يك مسأله‌ى ارزشى است. ماكه روى حجاب اين‌قدر مقيديم، به خاطر اين است كه حفظ حجاب به زن كمك مى‌كند تا بتواند به آن رتبه‌ى معنوى عالى خود برسد و دچار آن لغزشگاههاى بسيار لغزنده‌يى كه سر راهش قرار داده‌اند، نشود.

نقطه‌ى مقابل اين، درست همان فرهنگ رومى حاكم بر امروز اروپاست. آنها با همه چيز كنار مى‌آيند، جز با دو، سه چيز؛ يكى از آنها - و شايد مهمترينش - حفظ اين حالت حفاظ منضبط ميان دو جنس زن و مرد است؛ يعنى خويشتندارى در مقابل چيزى كه به آن آزادى جنسى گفته مى‌شود. در مقابل اين، بشدت سرسختند؛ هر كار ديگرى بكنند، مهم نيست. از نظر آنها كسى مرتجع است كه روى اين مسأله تكيه بكند. اگر در كشورى، زنان با يك حدودى از مردان مجزا شدند، اين مى‌شود خلاف تمدن! راست هم مى‌گويند؛ تمدن آنها كه بر ويرانه‌هاى همان تمدن رومى بنا شده، چيزى جز اين نيست؛ اما اين از لحاظ ارزشى غلط است؛ عكسش درست است.


ما از دنياى غرب كه آمدند زن بشرى را در طول دوره‌هاى گذشته تا امروز اين‌قدر مورد تحقير قرار دادند، طلبگاريم. شما ببينيد در اروپا و در كشورهاى غربى، تا اندكى پيش زنان حقوق مالى مستقلى نداشتند. من يك وقت بدقت آمارش را استخراج كردم و در صحبتى - ظاهراً در نماز جمعه‌ى چهار، پنج سال پيش از اين بود(5) - آن را مطرح كردم. مثلاً تا اوايل قرن بيستم، با همه‌ى آن ادعاهايى كه شده است، با آن كشف حجاب عجيب و غريبى كه در غرب روزبه‌روز هم بيشتر شده، با آن اختلاط جنسى بى‌نهايت و بى‌مهار - كه خيال مى‌كنند اين احترام كردن و ارزش دادن به زن است - درعين‌حال زن غربى حق نداشته از ثروتى كه متعلق به خودش بوده، آزادانه استفاده كند! در مقابل شوهر، مالك دارايى خودش نبوده است. يعنى زنى كه ازدواج مى‌كرد، ثروت و دارايى و ملكش متعلق به شوهرش بود؛ خودش حق نداشت نسبت به آن تصرفى بكند؛ تا اين‌كه بتدريج حق مالكيت و حق كار، تا اوايل قرن بيستم به زنان داده شد. يعنى اين مسأله‌يى كه جزو اوليترين حقوق بشرى است، از زن دريغ داشتند؛ اما فشار و تكيه‌ى بيشتر را روى آن مسأله‌يى گذاشتند كه درست نقطه‌ى مقابل مسائل ارزشى واقعى است كه در اسلام به آن اهتمام شده است. اين‌كه ما حالا در باب حجاب اين همه تأكيد داريم، علتش اين است.

به نظر ما، بحثهايى كه درباب پوشش زن مى‌شود، بحثهاى خوبى است كه انجام مى‌گيرد؛ منتها بايد توجه كنيد كه هيچ بحثى در اين زمينه‌هاى مربوط به پوشش زن، از هجوم تبليغاتى غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطى است. نه اين‌كه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مى‌گويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه‌ى ملى ماست؛ هيچ اشكالى هم ندارد؛ هيچ منافاتى با هيچ نوع تحركى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرك و كار اجتماعى و كار سياسى و كار فكرى باشد، لباس رسمى زن مى‌تواند چادر باشد و - همان‌طور كه عرض كردم - چادر بهترين نوع حجاب است.

البته مى‌توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همين‌جا هم بايستى آن مرز را پيدا كرد. بعضيها از چادر فرار مى‌كنند، به خاطر اين‌كه هجوم تبليغاتى غرب دامنگيرشان نشود؛ منتها از چادر كه فرار مى‌كنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمى‌آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مى‌دهد!

شما خيال كرده‌ايد كه اگر ما چادر را كنار گذاشتيم، فرضاً آن مقنعه‌ى كذايى و آن لباسهاى «و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ»(6) و همانهايى را كه در قرآن هست، درست كرديم، دست از سر ما بر مى‌دارند؟ نه، آنها به اين چيزها قانع نيستند؛ آنها مى‌خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عيناً اين‌جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه كه عمل مى‌شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابى نداشت؛ حتّى در اين‌جاها وقتى نوبت به اين كارها مى‌رسد، بى‌بندوبارى خيلى بيشتر هم مى‌شود؛ كمااين‌كه در زمان شاه، بى‌بندوبارى‌يى كه در همين شهر تهران و بعضى ديگر از شهرهاى كشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بيشتر بود! زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اين‌جا آن‌طورى نبود. آن‌طور كه ديده بوديم و شنيده بوديم و مى‌دانستيم و مناظرى كه از آن وقت الان جلوى نظر من هست، انسان واقعاً حيرت مى‌كند كه چرا بايستى اين‌گونه بشود؛ كمااين‌كه در خيلى از كشورهاى متأسفانه عقب‌مانده‌ى مسلمان



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: برچسب‌ها: مساله حجاب ,
:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

برای دستورات زندگی و برای رسیدن به قوانین صحیح زندگی باید به امانت های پیامبر اکرم صلوات الله مراجعه کنیم .امانت هایی که پیامبر خاتم برای امتش گذاشت ، کتاب خدا و عترت است به عبارت بهتر ، کتاب ناطق و کتاب صامت.

باید تمام آیات قرآن را  نه فقط  آیات مربوط به حجاب رامطالعه کنیم و در رفتار و گفتار ائمه تامل کنیم، راهکارهای لازم در این کتاب یک هویت کامل برای حجاب دارد ،به حجاب به عنوان کاور زن مسلمان نگاه نشده است . حجاب منش و هویت زن مسلمان است .برای همین در مکان هایی که به اجبار خانم ها چادر بر سر می کنند، رفتار و آرایش آنها متناقض با چادر است .چرا؟ برای ما حجاب کاور نیست بلکه یک هویت است. یک فرهنگ است.

 ما به عنوان زن مسلمان حجاب برای ما  هویت و فرهنگ مان است . برای پیدا کردن عناوین و حدود آن به سراغ کتاب دینی مان و سنت امامان خود  می رویم که در این صورت به دو نوع حجاب می رسیم .

در مدل حداقل، اسلام می گوید : ای زن مسلمان در هر جای دنیا که زندگی می کنی نگاه کن به زنان امتت، اما  زنان پاکدامن جامعه ی خود . در هر جامعه ای عفاف بخشی از هویت پاک فطری انسان هاست.تو هم همان لباس را می توانی بپوشی  و به آن مکمل های قرآنی را اضافه کن .

من معتقدم که دو نوع حجاب در دستورات دینی مان داریم : حجاب حداکثری و حجاب حداقلی .همانطور که در تمام  دستورات دینی مان همین طور است . هر واجبی در کنارش یک سری مستحبات دارد. نماز واجب است و بیشتر از واجب مستحباتش را به ما یاد می دهند ، می گویند بهتر است اینگونه عمل کنی . اگر نکنی ضرر بزرگی نخواهی کرد اما یک چیز هایی را از دست می دهی.و کنا ر این واجب یک حرام (چراغ قرمزاصلی) وقبلش چراغ زرد چشمک زن (مکروهات)



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 433
|
امتیاز مطلب : 116
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

همواره برای حل معضل‌های اجتماعی می‌بایست زمینه‌های پیدایش آن را رفع نمود. و الا درمان در حدّ مُسکّن، نقش ایفا خواهد کرد و بیمار به مرور خواهد مرد. غفلت از زمینه‌ها و عدم پردازش و رفع منابع تغذیه یک معضل، در سطح اجتماعی مصیبت‌بار است. با توجه به این‌که در هفته‌های گذشته جریان نظرات اجتماعی به سمت رفع مشکل بدحجابی می‌رود، هراس از رفع این مشکل به روش مسبوق به سابقه، که جهت آرامش‌بخشی به مسوولین و خرج انرژی به جهت رفع مسوولیت – و نه حل دقیق مشکل- صورت می‌گیرد، ذکر نکاتی را ضروری می‌نماید.

بنیان حجاب، و هر امر ایمانی «حیاء»  است که امیر المؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: «ایمان و حیا هر دو به یک ریسمان بسته و با یکدیگر هستند و از هم جدا نشوند. (غررالحکم ، باب حیا)». حیا و عفاف نمی‌تواند با امر قضائی و انتظامی به انسان تحمیل شود، بلکه حاصل تربیت و اندیشه ورزی است. شاید بتوان از طریق قضایی و انتظامی مظاهر توسعه و تبلیغ نابهنجاری را از سطح شهر برچید و بعنوان آرام‌بخش مدت دار این امر لازم به نظر برسد، اما تا وقتی جریان نرمی حیا و ملاحظات اخلاقی را رفته می‌خواهد، بدون حرکت نرم متقابل در قالب تربیت و اندیشه، حرکت انتظامی و قضایی تنها عوارض سرکوب را در قربانیان بدحجابی، به‌جای خواهد گذاشت و موضوع را درمان نخواهد کرد.

امروزه در جامعه ما بدحجابی، تنها یکی از مظاهر بی‌حیائی مفرطی است که نمونۀ آن حتی در ساعات اداری و خیابان‌های معمولی اروپا دیده نمی‌شود. اگر بخواهیم مشکلات دیگر را نیز ببینیم، فساد اداری، وضعیت وخیم رانندگی، عدم احترام به قوانین، وضعیت بسیار وخیم همسایه‌گی، از مظاهر دیگری است که می‌توان از آن‌ها بعنوان مظاهر فقدان حیا نام برد.

هنگامی که شهرها شکل می‌گیرند، در صورتی که مسوولیتی جهت اصلاح و توسعه فرهنگی یک شهر بزرگ صورت نگیرد یا اقدام انجام شده با توسعه متناسب نباشد، پدیدۀ «ناشناسی» به اوج خود می‌رسد و گزار به کلان‌شهر نشینی، بدون دغدغۀ تربیتی، در حالی که چشم، چشم را نمی‌بیند، معضلات جدی به همراه دارد. و این اشکال وقتی با «بی حیائی» برخی رجال و مسوولین و مشغول شدن آنان به تخلفاتی همچون دریافت رشوه و چپاول بیت‌المال همراه می‌گردد، بهانۀ تبعیت برای عامۀ مردم را نیز فراهم می‌کند، علی الخصوص هنگامی که عاملان این تخلفات خود را عامل دین نیز بدانند یک حمله بی‌رحمانه به مبانی اخلاق و سالم زیستن صورت می‌پذیرد. هر چند طبق حدیث شریف نبوی(ص)، هر آن‌کس با رجال وارد دین شود، همان رجال او را از دین خارج خواهند نمود، و باید دین را با کتاب و سیره و سنت اهل‌بیت شناخت، اما این “بهانه” برای نفس سرکش انسان‌های داوطلب، همیشه باقی خواهد ماند و روزنه ورود به دنیای گناه.

از سوی دیگر، اگر در رسانۀ دشمن دقیق شویم، آن را در وضعیتی می‌بینیم که با علم به ارزش «حیا» در صدد از بین بردن آن است. برنامه‌های متنوع ، فیلم‌ها و سریال‌ها با تمام قدرت در صدد رفع قیود اجتماعی هستند، مسابقاتی که به‌عنوان اعتراف مخاطبان را به ذکر علنی گناه‌ و خطای خود تشویق می‌کند از مظاهر روشن تلاش جریان‌های مادی در نفی حیاء است.

بنابر مقدمۀ فوق، نه تنها درمان درد بدحجابی، که راه تفوق بر سایر معضلات اجتماعی از قبیل نزاع میان همسایه‌گان، خودروها، اشخاص، و سیاستمداران، در متبلور شدن یک جریان اجتماعی نمونه و جدی در صداقت است که امکان بهانه جویی را از اعضای جامعه بگيرد. ترجیحا اگر این خود حکومت باشد نیروی محکم‌تری را متضمن خواهد بود و سال‌های ابتدائی پس از پیروزی انقلاب جائی که مردم با طیب خاطر و صمیم دل با سرعت به سوی جامعه نبوی گام برداشتند، نمایش عملی این نظریه است. جریان و حکومتی که وقتی جوانان را به عفاف و حیا دعوت کند، از آبرو، چیزی در چنته داشته باشد. و این به خودی خود، آموزش عمومی است که هیچ دانشگاه و هیچ رسانه و هیچ گشت ارشادی معادل آن نیست. پس از این، می‌توان رو به دختران جوان کرد و گفت: “جوان!، بی‌حجابی تو باعث به هم خوردن جامعه و دربردارنده احتمال از هم پاشیده‌گی چند خانواده است”، جائی که جامعه حرمت داشته باشد و آقایان و زاده‌هایشان، نتوانند در یک چشم به هم زدن، تمام منافع کشور را فدای امیال شخصی خود کنند.
 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: برچسب‌ها: درد بد‌حجابی , کجا درمان می‌شود؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بی غیرت + زنان و دختران بی حجاب + سیب زمینی



:: موضوعات مرتبط: تصاویر , ,
:: برچسب‌ها: غیرت ,
:: بازدید از این مطلب : 540
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
  مقاله حاضر، با تأسي از ديدگاه رهبر معظم انقلاب در مورد حجاب و عفاف تهيه گرديده است. تمامي نقل قول ها با ذکر شماره صفحه در پرانتز از کتاب «زن از ديدگاه مقام معظم رهبري» نشر نوادر، 1380 - استخراج گرديده است.
رعايت حجاب و حفظ عفاف به عنوان يک امر ارزشي در مکتب مقدس اسلام، مورد توجه قرار گرفته است. زن مي تواند جايگاه و شأن واقعي خود را در پناه عفاف بيابد و درجات متعالي را بپيمايد. اهميت عفاف و حجاب به مثابه ارزش و شأن حقيقي زن مي باشد. رهبر معظم انقلاب در اهميت عفاف چنين مي فرمايند: هر حرکتي که براي دفاع از زنان انجام مي گيرد، بايد رکن اصلي آن رعايت عفاف زن باشد. نبايد بگذارند عفت زن - که مهمترين عنصر براي شخصيت است - مورد بي اعتنايي قرار بگيرد. (95) حجاب، مقدمه ي حفظ عفاف مي باشد. ايشان در مفهوم و اهميت حجاب چنين مي فرمايند:
بايد مسائل ارزشي اسلام در جامعه ي ما احياء بشود. مسأله ي حجاب مسأله يي است که اگر چه مقدمه يي است براي چيزهاي بالاتر، اما خود يک مسأله ي ارزشي است. (29) در اسلام حجابي بين زن و مرد وجود دارد؛ اين را نمي شود منکر شد. اين حجاب هست؛ اين هم طبق حکمتي است که واقعاً صحيح اين حجاب باشد. اين که بگويند چنانچه زن و مرد در اتاقي هستند که پرده کشيده و در بسته است، اين حرام است؛ يک معناي عميق و حکيمانه دارد اين درست است. همه به عنوان يک مرد و يک زن، به خودشان که مراجعه کنند، تصديق مي کنند که اين حکم، حکم درستي است. کسي نمي تواند انکار بکند و بگويد اين حکم، حکم درستي نيست. اينکه مي گويند زن آرايش کرده و با زينت جلوي مردها و در مجامع مردها ظاهر نشود، حکم درستي است. (115) اسلام معتقد است که مرد و زن بايد يک مرزبندي ميان خودشان در همه جا - در خيابان ، در اداره، در تجارتخانه - داشته باشند. ميان زن و مرد مسلمان، حجاب و مرزي تعيين شده است. اختلاط و امتزاج زن و مرد، مثل اختلاط و امتزاج مردان با هم و زنان با هم نيست . اين را بايد رعايت کنند. هم مرد بايد رعايت کند وهم زن بايد رعايت کند. (63) مسأله ي حجاب، به معناي جلوگيري از اختلاط و آميزش بي قيد و شرط زن و مرد در جامعه است اين اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد - بخصوص به ضرر زن - است .(9)
 

عفاف عامل تکامل زن
 

شناخت عفاف و حجاب با توجه به کارکردها و آثار آن امکان پذير مي باشد. با توجه به اين که زن در سه حوزه مي تواند حضور يابد و راه تکاملي خويش را بپيمايد، حجاب در تکامل بخشي زن مؤثر است. بنابراين حجاب در سه قلمرو داراي کارکرد مثبت مي باشد. اينها عبارتند از : 1- تکامل انساني 2- تکامل اجتماعي 3- تکامل خانوادگي.

1-قلمرو تکامل انساني
 

ايشان در مورد تکامل انساني انسان، با توجه به هدف آفرينش و فضائل انساني چنين مي گويند:
هدف از آفرينش هر فرد انسان، عبارت از همان هدف آفرينش بشريت است؛ يعني رسيدن به کمال بشري و بهره بردن از بيشترين فضايلي که يک انسان مي تواند به آن فضايل آراسته بشود. فرقي هم بين زن و مرد نيست. (6) بايد گوهر انساني در زن و مرد رشد پيدا کند؛ اين مسأله ي ارزشي است. (29)
(در خصوص) قلمرو تکامل انساني؛ نظر اسلام اين است که «ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافطين فروجهم و الحافظات و الذاکرين الله کثيراً و الذاکرات - ده صفت اساسي مرد و زن، بدون هيچ گونه تمايزي - اعدالله لهم مغفره و اجرا عظيما». فرض کنيد در اين زمينه، نظر اسلام را بجوييم و تبيين کنيم . (47)
هويت اسلامي اين است که زن در عين اين که هويت و خصوصيت زنانه ي خود را حفظ مي کند - که طبيعت و فطرت است و براي هر جنسي خصوصيات آن جنس ارزشي است - يعني آن احساسات رقيق را، عواطف جوشان را، آن مهر و محبت را، آن رقت را، آن صفا و درخشندگي زنانه را، براي خود حفظ مي کند، در عين حال، هم بايد در ميدان ارزش هاي معنوي - مثل علم، مثل عبادت، مثل تقرب به خدا، مثل معرفت الهي و سير وادي هاي عرفاني - پيشروي کند. (175)
حال که روشن شد رشد فضائل انساني و ارزش هاي معنوي، يکي از محورهاي مهم تکامل زن مي باشد و شأن حقيقي زن را نشان مي دهد، لازم است به نقش حجاب در تقويت تکامل انساني زن گوشزد نمائيم.
زن ، به واسطه حجاب مي تواند عفت و پاکدامني خود را حفظ نمايد و با تقويت عفت و پاکدامني، با نفسانيت خود مبارزه نمايد و اراده خود را در راه کسب علم و تقوي و معرفت الهي به کار گيرد و در پي انجام عبادت و تقرب به خداوند باشد. در واقع با حفظ حجاب و حريم ها - که صورت ظاهري است - نفس خود را - که صورت باطني دارد - تمرين مي دهد تا در پي ارزش هاي معنوي و الهي باشد و نهاد فطري خود را پرورش دهد و غريزه جنسي خود را - که بعد حيواني دارد - تا حدي و در جايي ميدان مي دهد که ابعاد انساني او رونق يابد. بي توجهي به عفاف و حجاب، باعث عنان گسيختگي نفس و آلودگي هاي آن مي گردد، چرا که نفس سرکشي و طاغي، فقط به دنبال اشباع اميال خود مي باشد و امکان و اراده براي سير الي الله و کسب فضائل اخلاقي و تکامل روحي و فکري از بين مي رود.
رهبر معظم انقلاب در اين زمينه چنين مي فرمايند:
ما که روي حجاب اين قدر مقيديم، به خاطر اين است که حفظ حجاب به زن کمک مي کند تا بتواند به آن رتبه ي معنوي عالي خود برسد و دچار آن لغزشگاه هاي بسيار لغزنده يي که سر راهش قرار داده اند، نشود. (29)

2- قلمرو و تکامل اجتماعي
 

رهبر معظم انقلاب، قلمرو دوم حضور زن را حضور اجتماعي بيان مي کنند که در واقع باعث تکامل زن در بعد اجتماعي مي شود. ايشان در اين زمينه چنين مي فرمايند:
قلمرو دوم حضور اجتماعي زن - فعاليتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نظير آن - يعني حضور زن در جامعه است، در اين زمينه ، هم نظر اسلام را تبيين کنيم. (47)
ايشان در خصوص اهميت و ضرورت حضور اجتماعي زن چنين مي فرمايند: اين که مي فرمايد: «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»، مخصوص مردان نيست، زنان هم بايد به امور مسلمانان و جامعه ي اسلامي و امور جهان اسلام و همه ي مسايلي که در دنيا مي گذرد، احساس مسئوليت کنند و اهتمام نمايند؛ چون وظيفه ي اسلامي است. (65)
ايشان در تأييد حضور اجتماعي زن، به تکه هاي تاريخي صدر اسلام اشاره مي کنند:
خود الگوي فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) که چه در دوران کودکي، چه بعد از هجرت پيغمبر به مدينه، در داخل مدينه، در همه ي قضاياي عمومي آن روز پدرش که مرکز همه ي حوادث سياسي اجتماعي بود، حضور داشت، نشان دهنده ي نقش زن در نظام اسلامي است. البته فاطمه زهرا (سلام الله عليها) قله ي اين فضائل است. زنان برجسته ي ديگري هم در صدر اسلام بودند؛ با معرفت، با خرد، با علم، حاضر در ميدان ها حتي حاضر در ميدان هاي جنگ؛ حتي تعدادي که نيروي بدني داشتند، حاضر در ميدان دلاوري در جنگ؛ شمشير زني و سربازي، (172) در صدر اسلام، زن در ميدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان - که اين کار بيشتر بر عهده زنان بود - حتي گاهي با نقال ، در ميدان جنگ و رزم هاي دشوار آن روز، شمشير هم مي زد.(72)
همچنين ايشان در مورد اهميت و ضرورت حضور اجتماعي زن در عرصه انقلاب اسلامي چنين مي فرمايند:
امام خميني (ره) فرمودند، درست هم فرمودند: اگر زنان در اين نهضت همکاري نمي کردند، انقلاب هم پيروز نمي شد. (173) ما در جريان انقلاب شاهد بوديم که زن در کشور ما، سرباز خط مقدم انقلاب شد. اگر زن ها با انقلاب سازگار نبودند و اين انقلاب را نمي پذيرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئناً اين انقلاب واقع نمي شد (10)
در جاي ديگر مي فرمايند:
عرصه ي دوم، عرصه ي فعاليت هاي اجتماعي است؛ اعم از فعاليت هاي اقتصادي، فعاليت سياسي، فعاليت اجتماعي به معناي خاص، فعاليت علمي، درس خواندن، درس گفتن، تلاش کردن در راه خدا، مجاهدت کردن و همه ي ميدان هاي زندگي در صحن جامعه. (62) در عرصه ي مسائل اجتماعي و سياسي و ايستادگي و صبر و مقاومت حضور سياسي و خواست سياسي و درک و هوش سياسي، شناخت کشور خود، شناخت آينده ي خود، شناخت هدف هاي ملي و بزرگ و اهداف اسلامي دشمن ، شناخت روش هاي دشمن بايد روز به روز پيشرفت کند. (175) در ميدان هاي سياسي نيز، ما خانم هايي را ديده ايم و مي بينيم که داراي قدرت تحليل و سخنوري هستند و براي پذيرش مسئوليت در نظام اسلامي آماده اند. (11)
رهبر معظم انقلاب ، با تأسي از ديدگاه اسلام و تکيه بر مصاديق صدر اسلام، حضور اجتماعي زن را منوط و مشروط به حفظ حجاب و عفاف مي دانند:
در صدر اسلام، زن در ميدان جنگ، علاوه بر بستن زخم مجروحان - که اين کار بيشتر بر عهده ي زنان بود - حتي گاهي با نقاب، در ميدان جنگ و رزم هاي دشوار آن روز، شمشير مي زد. در عين حال در داخل خانه، فرزندان خود را هم در آغوش مي گرفت، تربيت اسلامي هم مي کرد، حجاب خود را هم حفظ مي کرد؛ چون اين ها منافاتي با هم ندارند. (72) خواهر و همسر بعضي از ائمه ، يا همسران پيغمبر، در ميدان هاي گوناگوني عملي ، فرهنگي ، سياسي ، مبارزاتي ، انقلابي و نظامي وارد شدند. توجه کرديد! هيچ مانع از حضور در هيچ يک از اين ميدان ها نيست ؛ اما حجاب وجود دارد . آن را رعايت کنيد و وارد اين ميدان مبارزات بشويد. (117) فعاليت زنان در عرصه ي اجتماع، فعاليتي کاملاً مباح و روا و مطلوب و مجاز است که با حفظ حدود اسلامي ، اين ها را انجام بدهند و نيمي از نيروي فعال جامعه را به جامعه تقديم کند. (65) به شرط رعايت عفت و عفاف و عدم اختلاط و امتزاج زن و مرد، در جامعه ي اسلامي ميدان براي زن و مرد باز است. (64) (بايد توجه داشت) حجاب، به هيچ وجه مزاحم و مانع فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و علمي نيست (9)
ايشان به چند مورد از دلايل و حکمت هاي اهميت و ضرورت حجاب و عفاف اشاره مي کنند:

الف- حفظ تعالي و تکريم شخصيت زن از چشم ديگران:
 

عفت در زن، وسيله يي براي تعالي و تکريم شخصيت زن در چشم ديگران، حتي در چشم خود مردان شهوتران و بي بند و بار است . عفت زن، مايه احترام و شخصيت اوست. (95)

ب- حفظ عفاف زن:
 

اين مسأله حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه ي اين ها به خاطر آن است که اين قضيه ي عفاف در اين بين سالم نگه داشته بشود.
اسلام به مسأله ي عفاف زن اهميت مي دهد. البته عفاف مرد هم مهم است. عفاف مخصوص زنان نيست؛ مردان هم بايد عفيف باشند؛ منتها چون در جامعه مرد به خاطر قدرت جسماني و برتري جسماني، مي تواند به زن ظلم کند و برخلاف تمايل زن رفتار نمايد، لذا روي عفت زن بيشتر تکيه و احتياط شده است.
شما الآن هم که در دنيا نگاه کنيد، مي بينيد که يکي از مشکلات زنان در دنياي غرب، به خصوص در کشور ايالات متحده امريکا، همين است که مردان با تکيه به زورمندي خودشان به عفت زن تعدي و تجاوز مي کنند، آمار منتشر شده ي از سوي مقامات رسمي خود امريکا را من ديدم که يکي مربوط به دادگستري آمريکا، و يکي هم مربوط به يک مقام ديگري بود. آمارها واقعاً وحشت انگيز است. در هر شش ثانيه، يک تجاوز به عنف در کشور امريکا صورت مي گيرد! ببينيد چه قدر مسأله ي عفت مهم است. وقتي بي اعتنايي کردند، قضيه به کجا مي رسد. هر شش ثانيه، يک تجاوز به عنف! بر خلاف تمايل زن، مرد زورگو، ظالم، بي بند و بار، بي عفت بتواند به حريم عفت زن تعدي و تجاوز بکند. اسلام اينها را ملاحظه مي کند. اين مسأله ي حجاب که اين همه مورد توجه اسلام است، به خاطر اينهاست.

ج- حفظ امنيت اجتماعي براي زنان و مردان به منظور انجام مسئوليت هاي اجتماعي آنها:
 

با حجاب زن مسلمان، هم خود زن مسلمان امنيت پيدا مي کند و هم مردان مسلمان امنيت پيدا مي کنند. آن جايي که حجاب را از زنان دور مي کنند، آن جايي که زن را به عرياني و برهنگي نزديک مي کنند، در درجه ي اول، امنيت از خود زن و درجه ي بعد ، از مردان و جوان گرفته خواهد شد. براي اين که محيط سالم و داراي امنيت باشد، زن بتواند کار خود را در جامعه انجام بدهد، مرد هم بتواند مسئوليت هاي خود را انجام بدهد، اسلام حجاب را معين کرده است. (64)
1- تکامل خانواده
زن علاوه بر حضور در عرصه هاي اجتماعي، در خانواده ي خود نيز نقش تربيتي و سازنده اي را ايفا مي کند که اين حضور اهميت ويژه اي دارد. زن در اين جايگاه مي تواند الفباي عفاف را به فرزندان خود براي حضور سالم در فعاليت هاي اجتماعي آموزش دهد و با رفتار اجتماعي خود، الگوي صحيحي از عفاف را به اعضاي خانواده ارائه نمايد. زن با حفظ حجاب و عفاف در محيط جامعه مي تواند راه رشد و پيشرفت را در ابعاد انساني و اجتماعي طي کند و به عنوان يک عنصر مفيد و مثبت در تربيت خانواده نقش آفريني کند. زن عفيف و نجيب مي تواند فرزندان شايسته و سالم تربيت کند. زن با حفظ حدود شرعي ، جلوگيري از بي بند و باري و عنان گسيختگي نفس و تکريم شخصيت اجتماعي خود مي تواند فضاي سالم را در خانواده به وجود آورد و عزت نفس و کرامت انساني را به فرزندانشان القاء نمايد.
رهبر معظم انقلاب در زمينه نقش مؤثر و مفيد زن در خانواده بسيار تأکيد دارند و آن را مقدمه ي پويايي جامعه مي دانند:
قلمرو سوم، نقش زن در عايله - در خانواده - است. نظر اسلام را در اين مورد نيز تبيين بکنيم . (47)
از همه ي کارهاي زن مهم تر ، تربيت فرزندان و تقويت روحي شوهران براي ورود در ميدان هاي بزرگ است. (73) زن در زمينه ي ايجاد عدل و انصاف و محيط آرامش و سکونت در داخل خانواده بايد پيشرفت کند. (175)
از جمله نقش سازنده زن را در تربيت و تشجيع همسر و فرزندان خود براي ميدان جنگ و جهاد در دفاع مقدس هشت ساله مي دانند:
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحميلي، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمين تبديل کردند و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحميلي ، شوهران خود را به انسان هاي مقاوم و مستحکم مبدل ساختند. (73) اگر مادران شهدا و همسران شهدا بي صبري نشان مي دادند، شوق جهاد در راه خدا و شهادت در دل مردها مي خشکيد؛ اين جور نمي جوشيد؛ اين جور به جامعه طراوت نمي داد. (173)
با توجه به نقش زن در تربيت و تکامل خانواده لازم است زن (و حتي مرد) به منظور استحکام خانواده، به حدود شرعي پايبند باشد. رهبر معظم انقلاب چنين مي فرمايند:
مردي که مي تواند آزادانه در جامعه اطفاي شهوت بکند، زني که مي تواند بدون هيچ ايراد و اشکالي در جامعه با مردان گوناگون تماس داشته باشد، اين ها در خانواده ، نه يک شوهر خوب و نه يک همسر خوب و زن خوب خواهند بود؛ لذا بساط خانواده متلاشي شد. (86)
فرهنگ غربي در مورد زن و بي بند و باري و به ابتذال کشاندن زنان آن مناطق موجب شده است که خانواده سست بشود؛ بنيان خانواده متزلزل بشود؛ زن و مرد در داخل خانواده خيانت به يکديگر برايشان خيلي مهم شمرده نشود. (174)

حسن ختام
 

يکي از نشانه هاي مرد سالاري غربي ها همين است که زن را براي مرد مي خواهند؛ لذا مي گويند زن آرايش کند، تا مرد التذاذ ببرد! اين مردسالاري است، اين آزادي زن نيست؛ اين در حقيقت آزادي مرد است مي خواهند مرد آزاد باشد، حتي براي التذاذ بصري؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرايش و تبرج در مقابل مرد تشويق مي کنند. (93)
آنچه که در ايران اسلامي در مقايسه با فرهنگ غرب مورد توجه قرار گرفته است، مقابله با ابتذال و بي بند و باري است. رهبر معظم انقلاب در اين زمينه چنين مي فرمايند:
زن هاي ايراني، بخصوص کساني که در رشته هاي گوناگون دانش و در چارچوب اسلام و احکام اسلامي و مهم تر از همه، مسأله حجاب، توانسته اند حرکت بکنند، بايستي به زنان و دختران و دانشجويان زن دنيا عملاً تفهيم کنند که علم به معناي بي بند و باري نيست و لازمه ي تحصيل علم، بي قيدي نسبت به موازين اخلاقي در مورد معاشرت زن و مرد نيست؛ بلکه مي توان با رعايت کامل اين موازين، علم را هم تحصيل کرد و به جاهاي بالايي رسيد و وجود شما مي تواند به عنوان يک نمونه از پيام جهاني اسلام نشان داده بشود. (13 و 12)
بديهي است درد زنان جامعه ي ما، کمبود آزادي به معناي بي بند و باري نيست. با توجه به اين که بي بند و باري خود مانع ظهور شخصيت حقيقي، کرامت انساني و شکوفايي استعدادهاي زنان مي باشد. - بلکه بايد موانع و محدوديت هاي ديگري را که بعد فرهنگي و اجتماعي دارد، جستجو نمود. ايشان در اين باره چنين مي فرمايند:
زن در همه جوامع - از جمله در جامعه ما - دچار ستم و دچار کمبودهايي است که بر او تحميل مي شود؛ اما اين کمبود؛ کمبود آزادي به معناي بي بند و باري نيست؛ اين کمبود، کمبود ميدان ها و فرصت ها براي علم و معرفت و تربيت و اخلاق و پيشرفت و شکوفايي استعدادهاست؛ اين را بايد تأمين و جستجو کرد. (87)
بالاخره ايشان از يک سو در خصوص احتراز از ابتذال و بي بند و باري هشدار مي دهند:
مبادا چنان که در افراد سطحي و غافل ديده شده است، نسل انقلابي و زنان مؤمن، دوباره روي به مصرف و تجملهاي پوچ و گرايشهاي غير انقلابي بياورند يا رسم جاهلي اختلاط بي پروا را دوباره زنده کنند .... (3)
از سوي ديگر بر احقاق حقوق انساني، شکوفايي استعدادها و تکامل انساني زنان در جامعه تأکيد دارند:
زن در جامعه، اولاً به حق انساني و حقيقي خود برسد، ثانياً استعدادهاي او شکوفا بشود و رشد حقيقي و انساني پيدا کند و در نهايت به تکامل انساني نايل بشود؛ زن در جامعه به صورت انسان کامل در بيايد؛ انساني که مي تواند به پيشرفت بشريت و جامعه ي خود کمک کند و در محدوده ي توانايي هاي خود، دنيا را به بهشت برين و زيبايي مبدل کند. (78)


:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , مقام معظم رهبری(آیت الله العظمی امام خامنه ای) , ,
:: برچسب‌ها: نقش حجاب در تکامل زن از منظر آيت الله العظمي خامنه اي ,
:: بازدید از این مطلب : 409
|
امتیاز مطلب : 123
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
چشم و دل را پرده می بایست اما از عفاف

                                              چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود

شبهه : بعضی با تمسک به شعر فوق، ادعا نموده اند که بین حجاب و عفاف رابطه نیست؛ عفاف لازم است اما حجاب لازم نیست. گاه همین مطلب با تمسک به حجاب و پوشش زنان روستایی و زنان شالیزار شمال کشور توجیه می شود که آنها حجاب کامل ندارند، ولی عفیف هستند. آیا ادعای مذکور صحیح است ؟

پاسخ :قبلاً ذکر شد که حجاب در کتاب های لغت به معنای پوشش،  پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب می گویند؛ چون مانع ورود اغیار وبیگانگان در یک حریم ومحیط خاص می گردد.

بنابراین حجاب و پوشش زن نیز به منزله یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع درریشه لغوی عفت نیز وجود دارد؛ بنابراین ، دو واژه «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب وعفت است، تفاوت بین ظاهر وباطن است؛ یعنی منع وبازداری در حجاب مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است ، ولی با توجه به این که تاثیر ظاهر بر باطن و تاثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی های عمومی انسان است؛ بنابراین بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تاثیر و تاثر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه باطنی و درونی عفت تاثیر بیشتری دارد. و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر وبهتر در مواجهه با نامحرم می گردد. قرآن مجید به شکل ضریفی به این تاثیر و تاثر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می دهد که بدون قصد تبرج و خودنمایی، لباس های رویی خود مثل چادر را در مقابل نامحرم برداند، ولی در نهایت می گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس هایی مثل چادر رانیز بر ندارند، بهتر است.

علاوه بر رابطه قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا حجاب ظاهری نشانه ای از مرحله خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیستکه هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

 با توجه به همین نکته, پاسخ این اشکال و شبه افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می دهند آشکار می گردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان ، ضعف  در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهمترین و اساسی ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه باگناه و فساد از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی ، به منزله سنگ بنای دیگر حجاب ها ، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است، زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده رفتار های اوست.

البته همان گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی یکی از علامت ها و نشانه های عفاف است، وبین مقدار عفاف و حجاب ، رابطه تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد . بعضی نیز رابطه عفاف و حجاب  را از نوع رابطه ریشه و میوه دانسته اند؛ با این تعبیر که حجاب ,میوه عفاف و عفاف، ریشه حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ، ولی عفاف وطهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، نتنها پوسته و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعبیری ، مثل من قلب پاک دارم، خدا با قلب ها کار دارد. خود را سرگرم می کنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشه خود این نکته اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند و هرگز قلب پاک بارور شدن میوه ناپاک بی حجابی نخواهد شد.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: برچسب‌ها: رابطه حجاب و عفاف ,
:: بازدید از این مطلب : 500
|
امتیاز مطلب : 116
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

عفاف و حجاب در كربلا

 

کرامت انسانى زن، در سايه عفاف او تامين مي‌شود. حجاب نيز يکى از احکام دينى است که براى حفظ و پاکدامنى زن و نيز حفظ جامعه از آلودگي‌هاى اخلاقي تشريع شده است. نهضت عاشورا براى احياى ارزش‌هاى ديني بود. در سايه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نيز جايگاه خود را يافت و امام حسين عليه‌السلام و زينب کبرى و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خويش، يادآور اين گوهر ناب گشتند. براى زنان، زينب کبرى و خاندان امام حسين عليه‌السلام الگوى حجاب و عفاف است. اينان در عين مشارکت در حماسه عظيم و اداى رسالت حساس و خطير اجتماعي، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه همگان شدند.
حسين بن على عليهماالسلام به خواهران خويش و به دخترش، فاطمه، توصيه فرمود که اگر من کشته شوم، گريبان چاک نزنيد، صورت مخراشيد و سخنان ناروا و نکوهيده مگوييد. (1) اينگونه حالات، در شان خاندان قهرمان آن حضرت نبود، به خصوص که چشم دشمن ناظر صحنه‌ها و رفتار آنان بود.
در آخرين لحظات، وقتى آن حضرت صداى گريه بلند دخترانش را شنيد برادرش عباس و پسرش على اکبر را فرستاد که آنان را به صبورى و مراعات آرامش دعوت کنند. (2)

گوهر ناب، حجاب و عفاف در كربلا


رفتار توام با عفاف و رعايت حجاب همسران و دختران شهداى کربلا و حضرت زينب، نمونه عملى متانت بانوى اسلام بود. امام سجاد عليه‌السلام نيز تا مي‌توانست، مراقب حفظ شوون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زياد گفت: مرد مسلمان و پاکدامنى را همراه اين زنان بفرست، اگر اهل تقوايي! (3)
يا زينب
به نقل شيخ مفيد: پس از کشته شدن امام حسين عليه‌السلام وقتى گذر عمر سعد نزد زنان و دختران امام شهدا افتاد، زنان بر سر او فرياد زدند و گريستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان باز گردانند، تا به وسيله آنان خود را بپوشانند. (4)
به نقل سيد بن طاووس، شب عاشورا امام حسين عليه‌السلام در گفت ‌و گو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خويشتن‌دارى توصيه کرد. (5) روز عاشورا وقتى زينب کبري، بي‌طاقت شد و به صورت خود زد، امام به او فرمود: آرام باش، زبان شماتت اين گروه را نسبت به ما دراز مکن. (6)
در حادثه حمله دشمن به خيمه‌ها و غارت آنچه آنجا بود، زنى از بنى بکر بن وائل از بانوان حرم دفاع کرد و خطاب کرد که: اى آل بکر بن وائل! آيا دختران پيامبر را غارت مي‌کنند و جامه‌هايشان را مي‌برند و شما مي‌نگريد؟ (7)
دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حريم عفاف و حجاب اهل‌بيت پيامبر تا آنجا که مي‌شود، حفظ و رعايت شوم. ام کلثوم به مامور بردن اسيران گفت:
وقتى ما را وارد شهر دمشق مي‌کنيد از دري وارد کنيد که تماشاچى کمترى داشته باشد. و از آنان درخواست کرد که سرهاى شهدا را از ميان کجاوه‌هاى اهل‌بيت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول‌ الله را تماشا نکنند و گفت: از بس که مردم ما را در اين حال تماشا کردند، خوار شديم.! (8)
از اعتراض‌هاى شديد حضرت زينب عليهاالسلام به يزيد، اين بود که: اى يزيد! آيا از عدالت است که کنيزان خود را در حرمسرا پوشيده نگاه داشته‌اى و دختران پيامبر را به صورت اسير شهر به شهر مي‌گرداني، حجاب آنها را هتک کرده، چهره‌هايشان را در معرض ديد همگان قرار داده‌اى که دور و نزديک به صورت آنان نگاه مي‌کنند؟! (9)
هدف از نقل اين نمونه‌ها نشان دادن اين نکته است که هم خاندان امام حسين عليه‌السلام، نسبت به حجاب و عفاف خويش مواظبت داشتند، و هم از رفتار دشمن در اين که حريم حرمت عترت پيامبر را نگاه داشته و آنان را در معرض تماشاى مردم قرار داده بودند، به شدت انتقاد مي‌کردند.
با آن که زيردست دشمن بودند و داغدار و مصيبت‌زده از منزلي به منزلى و از شهرى به شهرى و از دربارى به درباري آنان را مي‌بردند، با نهايت دقت، نسبت به حفظ‌ شان و مرتبه يک زن پاکدامن و متعهد مراقبت داشتند و در همان حال نيز سخنراني‌هاي افشارگرانه و انجام رسالت و تبيين و دفاع از اهداف شهدا باز نمي‌ماندند. حرکت اجتماعى سياسي، در عين مراعات حجاب و عفاف. و اين درسى براى بانوان در همه دوران‌ها و همه شرايط است.
 

1- موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 406.
2- وقعة الطف، ص 206.
3- تاريخ طبري، ج 4، ص 350.
4- ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 113.
5- الملهوف على قتلى الطفوف، ص 142.
6- الملهوف على قتلى الطفوف، ص 151.
7- همان، ص 181.
8- همان، ص 142.
9- همان، ص 218.
منبع:پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .

-----------------------------------
منابع:



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: برچسب‌ها: عفاف و حجاب در كربلا ,
:: بازدید از این مطلب : 441
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا حجاب؟

واقعا حجاب مهم است؟ چرا تا این اندازه اسلام بر روی آن تاکید دارد به حدی که ضرورت حجاب مورد اتفاق شیعه و سنی است؟  و چرا برخی کشور های غربی و غیر اسلامی مانند فرانسه و ترکیه نسبت به آن این چنین حساسیت نشان می دهند و برای زنان محجبه محدودیت ایجاد می کنند؟ چرا نسبت به آنان تبعیض  قائل می شوند و انواع فشارها را بر آنها وارد می کنند؟ امروزه نمونه این فشارها را در این کشورها زیاد می بینیم به طور مثال می توان به اخراج پیرزنی از یک بیمارستان در ترکیه اشاره کرد که به علت داشتن همراه محجبه اخراج شد. اهمیت مسئله حجاب تا حدی است که سکولارها در ترکیه روسری را نماد اسلام سیاسی می دانند.

آنها به خوبی متوجه جایگاه زنان و حجاب آنان در عفاف جوامع اسلامی شده اند که به هر صورت در صدد ضربه زدن به آن هستند تا بتوانند از طریق آن به اهداف خود دست پیدا کنند.

بر خلاف ادعای غرب، زن در اسلام از جایگاه والایی برخوردار است، اهمیت مقام زن را در جمله ای زیبا از امام خمینی می شود درک کرد: (( از دامن زن مرد به معراج می رسد.))

با قدری تامل می توان به حقیقت این جمله دست یافت یقینا وقتی زنان جامعه ای خوب و باحیا باشند، مردان آن جامعه نیز از تربیتی صحیح و نیکو بهره مندخواهند بو د و تاثیر زنان بر زندگی مردان انکار ناپذیر است.

غربیان نیز به درستی این سخنان پی بردند و درصدد ضربه زدن به ما هستند، آنها فهمیده اند که از مواردی که می توان با آن به حیا زنان آسیب وارد کرد حجاب آنان است.

اماحجاب

در باب پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی مطرح شده است که غالبا این دلایل برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب بیان شده است. از جمله این دلایل عبارتند از: میل به ریاضت و رهبانیت (ریشه فلسفی)، عدم امنیت و عدالت اجتماعی (ریشه اجتماعی)، پدر شاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد (ریشه اقتصادی)، حسادت و خود خواهی مرد(ریشه اخلاقی) و عادت زنانگی و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک  معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است که شهید مطهری در کتاب مسئله حجاب خود به بیان هر یک از این علل می پردازد و ضمن انتقاد به آنها، ثابت می کند که اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچ یک ازاین جهات نظر نداشته است.



:: موضوعات مرتبط: سوال و جواب , ,
:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

سوال – من دختری هستم با ایمان و نماز خوان، به اسلام ایمان دارم و آن چه اسلام گفته رعایت می کنم . اما فقط کمی بی حجاب هستم . به من نگویید که حجاب خود را رعایت کن که نمی توانم . می خواهم بدانم نماز و کارهای دینی که انجام می دهم مورد رضایت خداوند واقع می شود یا خیر ؟
پاسخ – خدمت امام صادق (ع) نقل می کنند که یک فردی است که شیعه ی شما است و می گوید من شیعه ی جعفری هستم . نماز هم می خواند ولی دزدی می کند ما بابت کاری که می کند خجالت می کشیم و شرمنده هستیم چکار باید بکنیم ؟ اگر به ما یک چنین چیزی را می گفتند و با عرف جامعه ی ما می گفتند که نماز می خواند ولی دزدی می کند و خود را نیز شیعه می داند ما با تمام سوزدل چه می گفتیم ؟ می گفتیم که کاش نماز نمی خواند و لااقل آبروی نماز خوانها را نمی برد . اما امام صادق (ع) خلاف این را فرمودند ، گفتند نماز می خواند ؟ گفتند : بله آقا . ایشان گفتند که اگر نماز خوان است نماز او را نجات می دهد . من به این خواهر خوب می گویم که اگر دل به نماز بسپاری و آن را جدی بگیری ، فرمول نماز بر روی تو اثر می کند . مگر اینکه نماز تو نماز نباشد . چون قرآن این فرمول را ارائه کرده است : نماز از هر نوع زشتی و بدی آشکاری انسان را حفظ می کند . یواش یواش این پالایش و حمام روح در اعماق وجود انسان می رود . آدم نمازخوان و کسی که به طور جدی پایبند به نماز باشد ، از یک سری از بدی ها حیاء می کند . اما این دوست خوب ما گفته که من از بد حجاب و بی حجابی حیاء نمی کنم . می گوید که من نماز می خوانم اما می خواهم بی حجاب باشم ، متأسفانه این قشر در حال زیاد شدن در جامعه است . یعنی کسانی که یک یا دو تا از دستورات دینی را انجام می دهند و یک یا دو تا از آنها را می گویند قبول نداریم . من می خواهم از این دوستان خوب سوال کنم و بگویم که شما که نماز را خوب می دانید و توانسته اید زیبایی های آن را درک کنید ، آیا حجاب را جزء دین می دانید یا خیر ؟ درصد زیادی می گویند که جزء دین می دانیم اما برای ما سخت است . ما می خواهیم این ثواب را ببریم ، آن گناه هم هست انشاء اله این ثواب آن گناه را پاک می کند . یاد ما باشد وقتی که قرار است روز قیامت اعمال ما به ما عرضه شود و خداوند برای ما محاسبه کند شاهدهای زیادی را داریم . شاهدهای ما چه چیزهایی هستند ؟ ابتدا اعضاء و جوارح ما علیه ما شهادت می دهند . خداوند می فرماید : کسانی که گناهکار هستند ، من به زبان و دهان آنها مهر می زنم و بعد به دست و پای آنها می گویم شما بگویید که این فرد چه کارهایی کرده است . فرد می گوید : چرا علیه من شهادت دادید ؟ می گویند : خدا از ما خواست . ما در حقیقت دوربین مخفی های خدا همراه تو بودیم اما تو جدی نگرفتی . تو فکر کردی که شهر که خیلی شلوغ است و دوربین مخفی های خدا نیز که خاموش است و چون زمانی که ما گناه می کنیم مشخص نمی شود ، پس لابد هر گناهی که می کنیم عیبی ندارد خدا بخشیده است . نه روز قیامت ما شاهد های خیلی جدی را داریم . اولین شاهد خود خداوند است . کسی که در مقابل یک گناهی مانند بی حجابی خود را ایمن می داند و می گوید چه عیبی دارد . وارد یک پروسه ی بیماری خاص شده است . بیماری خاص او چیست ؟ ظرفیت حیای او فوق العاده در حال پایین آمدن است . دیدید یک موقع می گویند که گلبول های قرمز یک نفر فوق العاده پایین آمده است و احتمال اینکه دچار مرگ شود وجود دارد . یا در ماه های گرم سال شما دیده اید که می گویند : آب پشت سد آنقدر پایین آمده که احتمالاً ما دچار خشکسالی می شویم . کسی که زمینه ی حیای او در مقابل یک گناه پایین بیاید ، دچار قحطی ایمان می شود . اهل بیت خیلی جدی به ما یاد داده اند که سه تا تیپ شخصیتی هستند که نسبت به یک گناه به خود گرین کارت می دهند و می گویند که عیبی ندارد این یک گناه را خدا می بخشد . شما حزب الهی ها سخت می گیرید خدا که به خاطر چهار تا تار مو ما را به جهنم نمی برد . این افراد دچار یکی از این تیپ های شخصیتی شده اند . امیرالمومنین (ع) می فرمایند که کسی که دچار ظرفیت کم حیاء نسبت به یک گناه می شود و آشکارا گناه می کند ، دچار یک نوع نشست شخصیتی شده است و فرو رفته است . دیده اید گاهی اوقات یک ساختمان بلندی را نشان می دهند که فرو می ریزد . دچار یک نوع پستی درونی می شود و یک سری ظرفیت های هویتی را می بازد . وقتی که از یک گناه آشکار حیاء نمی کنی ، در درون تو بخش هایی از هویت تو به گونه ای فرو می ریزد که به یک باره خود را در ناکجا آباد می بینی . اول فکر نمی کردی که گناهان دیگر برای تو جدی باشد و می گفتی که اگر من این گناه را می کنم ، گناهان دیگر را نمی کنم . اما نمی دانستی که حجاب در حقیقت ظرفیتی است برای اینکه حیاء بالا برود و بتواند پاکدامنی جنسی تو را حفظ کند . امیرالمومنین می فرمایند : دومین گروهی که دچار این مشکل می شوند کسانی هستند که دچار حرص شده اند . من که دچار حرص دنیایی شده ام . به نظر شما چرا خانمی که بی حجاب است و نماز می خواند ، علی رغم نماز خواندن حجاب را جدی نمی گیرد؟ چون دل او می خواهد احترام زیادی به او بگذارند و به دنبال یک احترام کاذب می گردد . تا به وسیله ی زیبایی های ظاهری و فیزیکی مورد تحسین قرار بگیرد . یا امکان دارد بگوید من تحسین نمی خواهم اما چون اگر حجاب داشته باشم من را طرد می کنند و پذیرش نمی شوم ، ترجیح می دهم که مانند بقیه باشم . و حرص این قضیه مربوط به این است که در حقیقت اشتها و ولع زیادی دارد، مانند کسی که آب دریا خورده و طمع به این دارد که همه او را تأیید کنند . من دلم می خواهد که همه ی افراد خوب و بد بگویند که این فرد چقدر آدم خوبی است . بخاطر همین چون بعضی از این افراد در خانواده هایی هستند که خیلی جدی گناه در بین آنها رایج است و اگر کسی سمت پاکی برود متهم است . ماجرای کسی که وارد شهری شد ، تن همه خارش داشت ولی تن او خارش نداشت . گفتند : تو مریض هستی چون تن همه ی ما می خارد ولی تن تو نمی خارد . گفت به خدا شما مریض هستید نه من . اما آنقدر او را زدند که گفت شما راست می گویید من مریض هستم نه شما . من می خواهم اینجا یک کتاب را معرفی کنم . کتاب دختران راهی دیگر . ماجرای زن های آمریکایی که اسلام را پذیرفته اند . این کتاب را انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ کرده است . ماجرای زن های آمریکایی که اصلا با اسلام آشنا نبوده اند . دخترها و زنهایی که در محیط آلوده ی آمریکا اعلام می کنند که ما به سراغ اسلام آمده ایم و حرف هایی برای گفتن داریم . با وجود اینکه جامعه یک جامعه ی برهنه است و برهنگی در آنجا مدال افتخار تلقی می شود . در یکی از نامه ها این خانم ها این را نوشته اند که دوست داریم مردم آمریکا بدانند که ما انسان هایی درست مانند آنها هستیم . ما نگران آینده و خواهان صلح هستیم . اعتقادات مذهبی راسخی داریم و سعی می کنیم که شیوه ی زندگی ما مورد قبول خداوند باشد . نگفته مورد قبول همه باشد . شما یقین بدانید که اگر بخواهید همه را راضی کنید نمی توانید . بقول قرآن تو می خواهی این همه آدم را راضی کنی ؟ برو سراغ خداوند اگر خدا را راضی کنی او واسطه ی تو و بقیه خواهد شد . اول شاید سخت باشد ولی بعد این قدرت را پیدا خواهی کرد . حالا ببینید این زن های آمریکایی مسلمان چه توصیه ای برای بقیه زن های آمریکایی دارند می گویند: شوهرم من را مجبور به پوشیدن این نوع لباس نکرده است و به من ستمی روا نداشته است . چون بعضی از افراد فکر می کنند که حجاب مربوط به خودخواهی مرد است درصورتی که نمی دانند این نهایت آزادی زن است . این خانم مسلمان این را می گوید که من آزاد هستم ، آزاد از بند مد ، از قید و بند لباس ها ، مو ، کفش و هرچیزی از این قبیل . از آمریکا و آمریکایی ها متنفر نیستم . هنوز مسیح (ع) را دوست دارم و خدایی را که او از آن عروج کرده می پرستم . از یهودیان متنفر نیستم . چیزی که از آن بیزار هستم : بی عدالتی ، دروغ ، بی دینی ، تبعیض ، سقط جنین ، بی عفتی و سرپیچی از فرامین خداوند است . زیرا خدای محمد (ص) را دوست دارم . این کتاب در حقیقت فضایی را برای این دوستان که در فضاهای حریم شکن و هنجار شکن زندگی می کنند فراهم کرده و کتاب خوبی است. خوش است که حسن دلبران گفته آید در حدیث دیگران .
ما باید ببینیم زن ها و دخترانی که در فضای کاملاً غیر دینی زندگی می کنند و اتفاقاً پوشیدن حجاب برای آنها تبدیل می شود به یک پروژه ی فوق العاده سخت . در کشور ما دقیقاً برعکس آن است غیر از بعضی از فضاهای خصوصی ، شما می بینید که حجاب ایجاد امنیت ، حریم و احترام می کند . امکان دارد در بعضی از جاها خورده فرهنگ ها مانع شود . با تحقیر ، تمسخر و شیوه های مختلف سعی کنند آن کسی را که به راه درست رفته است ، وادار کنند که بر گردد . امیرالمومنین (ع) درخصوص سومین تیپ شخصیتی که گناه را برای خود بخشیده و ظرفیت حیاء را برای خود پایین آورده است ، می گویند این آدم فرد دروغ گویی است . حیاء آدم های دروغ گو کم می شود . شما می توانید بپرسید یک آدمی که نماز می خواهد اما حجاب او ضعیف است یا حجاب ندارد چرا به او می گویید : دروغ گو ؟ بخاطر اینکه ابتدا به خود دروغ می گوید و بعد هم به خدا . می گوید خدایا تو را دوست دارم و نماز می خواند . اما تو را دوست ندارم چون حجاب تو را نمی خواهم . قرآن به این افراد می گوید کسانی هستند که بعضی را قبول کرده اند و بعضی را قبول نکرده اند . به این دوست خوب و تمام دوستان از این قسم عرض می کنم که یاد ما باشد ، قرآن می گوید : آیا وقت آن نرسیده که آدم های مومن ، تو که به نماز ایمان آورده ای، به آن ظرفیت طلایی و آسمانی که خداوند ویژه قرار داده و کامل ترین نوع نماز را در کامل ترین دین قرار داده ایمان آورده ای و با جان و دل آن را می پذیری ، چرا اجازه می دهی که هفت در را بسته باشی اما یک در را باز بگذاری ؟ و اجازه می دهی که حریم حیاء تو پایین بیاید . هیچ خصلت اخلاقی را دین ما به اندازه ی حیاء مهم نمی داند . عقل و ایمان با حیاء در دو کفه ی مساوی دیده شده اند . عقل ندارد کسی که حیاء ندارد . ایمان ندارد کسی که حیاء ندارد و بی حجابی ، ظرفیت حیاء را بدجوری می سوزاند . آنقدر که گویی غیر ممکن می شود کسی بتواند پاکدامنی خود را بدون حجاب حفظ کند . اگر راه آسان تری وجود داشت ، قطعاً خداوندی که همه چیز را برای بنده آسان می خواهد تا خوشبختی را بدست بیاورد ، آن را برای ما ایجاد می کرد. قرآن این الگو را به ما یاد می دهد و تأکید من برای این دوستان خوب است که خوشبختانه به ریسمان نجات چنگ زده اند ، نماز را گرفته اند اما در بعضی از ابعاد خطا می کنند . قرآن یک آیه ی شریفه ی ویژه ای را دارد و می فرماید کسانی که دلشان می خواهد کارهای زشت آشکار را بین افراد خوب ترویج کنند ، یعنی می گویند که چقدر به حجاب چسبیده اید نماز خود را بخوانید و حجاب را رها کنید ، مثلاً من نماز می خوانم خیلی هم خوب ، هرچقدر هم شما بخواهید نماز می خوانم اما حجاب ندارم شما هم مثل من باشید . یعنی دلشان می خواهد که زشتی ها و گناهان در بین مردم رایج شود . خدا می فرماید : چنین کسانی دردها و رنج های عجیب و غریبی خواهند داشت در این دنیا و در آخرت . این را همان قرآنی که نماز را برای ما قرار داده در سوره ی مبارکه ی نور ، آیه ی نوزده می فرماید . آن کسی که ایمان ندارد یا به فرهنگ دینی آشنا نیست یا با فرهنگ توحید و اهل بیت آشنا نیست ، حساب او جدا است. او اصلاً وارد مدرسه ی الهی نشده است . اما تو آمده ای و به خوبی ها و بدی ها با هم عمل می کنی . قطعاً این مسئله باعث می شود که قبح بسیاری از زشتی ها بریزد و این خطرناک است . این روایت را از حضرت امیر(ع) بخوانم که رأس همه ی بدی ها این است که من بی مبالات شوم و جرأت به گناه کنم و بگویم می کنم و خوب کردم که می کنم . امیرالمومنین به عنوان کلید دار ملکوت می فرماید که یاد شما باشد که آنقدر گناه می کنید و جلو می روید که نه تنها ناراحت نمی شوید بلکه به گناهان خود افتخار خواهید کرد و آنجا یعنی دیگر امیدی برای اصلاح شما نیست. امیدوار هستم که این دوستان قبل از اینکه به این مرحله برسند نماز آنها را نجات دهد .
 



:: موضوعات مرتبط: سوال و جواب , ,
:: بازدید از این مطلب : 438
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1384 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد